1 00:00:05,400 --> 00:00:14,000 ‫.:: ارائه شده توسط وبسایتِ ::. ‫..::.. 30NAMA.best..::.. 2 00:00:15,115 --> 00:00:25,115 ‫آخرین اخبار دنیای فیلم و سریال ‫در تلگرام و اینستاگرام ما ‫.:. @OfficialCinama .:. 3 00:00:31,116 --> 00:00:38,116 ‫«:: مــتـرجـم: سامان کاکی ::»|^| Saman97 |^| ‫Saman97kaki@yahoo.com 4 00:00:38,696 --> 00:00:40,729 ‫ ایشون نیل آرمسترانگ فضانورد هستند، 5 00:00:40,731 --> 00:00:44,102 ‫ خلبان اصلی آپولو 11 در ماموریت ‫ فرود بر کره‌ی ماه 6 00:00:45,069 --> 00:00:47,539 ‫ كريستف كلمب یک دنیای جدید کشف کرد، 7 00:00:47,972 --> 00:00:49,974 ‫ در مورد قیاس‌های این چنینی چه احساسی دارین؟ 8 00:00:51,008 --> 00:00:55,376 ‫اول اینکه اون مطمئن نبود ‫کجا داره میره 9 00:00:55,378 --> 00:00:59,281 ‫حداقلش فکر میکرد داره میره چین 10 00:00:59,283 --> 00:01:01,683 ‫یا حالا هند و خب قطعاً 11 00:01:01,685 --> 00:01:02,985 ‫از یه دنیای کاملاً متقاوت سر در آورد 12 00:01:02,987 --> 00:01:05,387 ‫حالا من بسیار امیدوارم که 13 00:01:05,389 --> 00:01:09,824 ‫سر از جایی که انتظارش رو نداشتیم 14 00:01:09,826 --> 00:01:11,626 ‫درنیاریم، 15 00:01:11,628 --> 00:01:14,265 ‫حالا سیاره‌ای که برنامه‌ی سفری براش نداشتیم 16 00:01:28,778 --> 00:01:29,877 ‫ میخوایم به ماه سفر کنیم 17 00:01:29,879 --> 00:01:31,213 ‫ چون توی ذات انسانه 18 00:01:31,215 --> 00:01:34,618 ‫ که با چالش‌های زندگی روبه‌رو بشه 19 00:01:38,789 --> 00:01:41,725 ‫ ذاتی که از اعماق بعد معنوی انسان ‫ نشئت گرفته 20 00:01:46,897 --> 00:01:48,666 ‫ یک الزامه که چنین چیزهایی ‫ رو انجام بدیم 21 00:01:49,299 --> 00:01:51,636 ‫ درست مثل ماهی سالمونی که ‫ خلاف جهت آب شنا می‌کنه 22 00:02:07,918 --> 00:02:11,389 ‫ نمی‌گم ترس واسه‌ی ما ‫ حس ناشناخته‌ایه 23 00:02:12,121 --> 00:02:15,189 ‫ کاری که توی آماده‌سازی پرواز ‫ انجام میشه 24 00:02:15,191 --> 00:02:18,693 ‫تمام تلاش‌ها رو در برمی‌گیره تا ‫چنین احتمالاتی 25 00:02:18,695 --> 00:02:21,963 ‫از بین بره و باید بگم که 26 00:02:21,965 --> 00:02:25,167 ‫مثل یک خدمه، ‫در میون سه نفرمون، 27 00:02:25,169 --> 00:02:28,640 ‫عملاً هیچ ترسی توی ماموریت پرتابمون ‫به فضا وجود نداره 28 00:02:33,877 --> 00:02:36,210 ‫شب قبل از اینکه به شهر کیپ برگرده، 29 00:02:36,212 --> 00:02:38,880 ‫گفت، " فقط می‌خوام بدونی که... ‫« ریک آرمسترانگ | نسبت: پسر» 30 00:02:38,882 --> 00:02:42,186 ‫ما مطمئنیم که برمی‌گردیم 31 00:02:45,788 --> 00:02:48,889 ‫ولی خب آره، توی این ماموریت ‫یه سری خطرات هم هست" 32 00:02:48,891 --> 00:02:51,792 ‫و اینارو اصلاً از روی احساسات ‫یا اینکه فیلم بازی کنه نمی‌گفت، 33 00:02:51,794 --> 00:02:53,728 ‫چون چنین آدمی نبود 34 00:02:53,730 --> 00:02:56,768 ‫" خیلی‌خب باشه، وقتی برگشتی می‌بینمت" 35 00:03:00,503 --> 00:03:02,137 ‫توی شش سالگی، 36 00:03:02,139 --> 00:03:04,005 ‫در برابر خیلی از خطرات، نگرانی‌ها 37 00:03:04,007 --> 00:03:05,710 ‫و گرفتاری‌ها در امان بودم 38 00:03:06,376 --> 00:03:09,077 ‫همه رو مامانم متحمل می‌شد ‫و جوری تحمل می‌کرد 39 00:03:09,079 --> 00:03:10,981 ‫که من روحمم خبر نداشت ‫« مارک آرمسترانگ | نسبت: پسر » 40 00:03:14,951 --> 00:03:17,886 ‫نمی‌دونستیم که آپولو 11 بتونه ‫به کره‌ی ماه برسه، 41 00:03:17,888 --> 00:03:19,824 ‫فقط می‌دونستیم که ‫یک تلاشه 42 00:03:21,125 --> 00:03:26,094 ‫همه ‌چی باید جواب می‌داد و ‫اینجوری نبود که ‫« جنت آرمسترانگ | نسبت: همسر» 43 00:03:26,096 --> 00:03:27,929 ‫همه چی قرار بود درست پیش بره، 44 00:03:27,931 --> 00:03:30,034 ‫قرار نباشه هیچ خطایی ‫توی مسیر رخ بده 45 00:03:36,840 --> 00:03:40,007 ‫ به اون روزها که نگاه می‌کنم می‌بینم، ‫ واقعاً باعث افتخار ما بود 46 00:03:40,009 --> 00:03:43,246 ‫ که در اون باریکه‌ بخش از تاریخ زندگی کنیم، 47 00:03:48,085 --> 00:03:51,222 ‫ جایی که طرز نگاه انسان به خودش و ‫ اینکه چی‌ها که می‌تونه بشه... 48 00:03:54,891 --> 00:03:57,127 ‫ رو تغییر دادیم 49 00:04:04,128 --> 00:04:11,128 ‫ آرمسترانگ 50 00:04:30,127 --> 00:04:32,396 ‫ مبلغی که براشون آب خورد، 51 00:04:33,029 --> 00:04:35,329 ‫ اوجش یه چیز بین 52 00:04:35,331 --> 00:04:38,098 ‫ 25تا 33 بیلیون دلار بود 53 00:04:38,100 --> 00:04:42,336 ‫مهارت و از خود گذشتگی 300 هزار ‫کارشناس فنی توی کار بود، 54 00:04:42,338 --> 00:04:46,173 ‫عملیات قانونی بود ولی خب قطعاً ‫ریسک‌هایی هم بود که یک رئیس عملیات متقبل میشه، 55 00:04:46,175 --> 00:04:49,479 ‫شکست‌هایی که مایه‌ی دل‌شکستی میشد و ‫موفقیت‌هایی که انسان رو به وجد میاورد 56 00:04:54,550 --> 00:04:56,151 ‫ از اتاق کنترل پرتاب آپولو 10 صحبت میشه، 57 00:04:56,153 --> 00:04:58,118 ‫ نقطه‌ی شش دقیقه‌ای رو گذروندیم 58 00:04:58,120 --> 00:04:59,921 ‫ و در شمارش معکوس خود برای آپولو 11 هستیم، 59 00:04:59,923 --> 00:05:02,890 ‫ پرواز برای فرود اولین انسان‌ها بر روی کره‌ی ماه 60 00:05:02,892 --> 00:05:05,529 ‫ و با ملاحظه‌ی وضعیت کنونیمون ‫ همه‌ی این اتفاقات در حال رخ دادنه 61 00:05:10,233 --> 00:05:13,168 ‫یادمه که توی یه قایق کوچیک بودیم 62 00:05:13,170 --> 00:05:15,239 ‫و عملیات پرتاب رو از اونجا دیدیم 63 00:05:15,906 --> 00:05:22,043 ‫حدس من بر اینه که واسه این بود ‫مبادا یه جای کار اشتباه پیش بره 64 00:05:22,045 --> 00:05:24,111 ‫ سه دقیقه‌تا پرتاب، 65 00:05:24,113 --> 00:05:28,149 ‫ در این مدت زمان تمام عناصر عملیاتی ‫ برای این ماموریت انجام می‌شود 66 00:05:28,151 --> 00:05:30,218 ‫ دستور پرتاب در حال صدوره، 67 00:05:30,220 --> 00:05:32,156 ‫ دنباله‌ی خودکار فعال است 68 00:05:33,223 --> 00:05:36,625 ‫ و در عین حال عملیات آپولو 11 در حال وقوعه 69 00:05:38,629 --> 00:05:40,461 ‫نمی‌دونستم که نیل باشه 70 00:05:40,463 --> 00:05:43,632 ‫تا وقتی که اسمش رو ‫توی تلویزیون خوندن 71 00:05:43,634 --> 00:05:45,369 ‫و گفتم که خیلی خوب می‌شناسمش 72 00:05:46,403 --> 00:05:48,906 ‫نمی‌دونستم تا این حد ‫پیشرفت کرده ‫« ارین بیچامپ | افسر فرمانده گردان هوایی وی.اف- 51 آمریکا » 73 00:05:49,973 --> 00:05:52,475 ‫ولی خب فرمانده‌ی عملبات فرود روی ماه شده بود 74 00:05:53,911 --> 00:05:55,012 ‫باورش سخت بود 75 00:05:56,079 --> 00:05:59,182 ‫ولی، اگه قرار بود کسی اونکارو بکنه، ‫اون شخص آرمسترانگ بود 76 00:06:01,350 --> 00:06:05,353 ‫نیل آرمسترانگ از واپاکونتا، اوهایو، ‫« چارلی مکیم | نسبت: دوست » 77 00:06:05,355 --> 00:06:07,458 ‫اون شخص باید اون باشه 78 00:06:08,391 --> 00:06:10,524 ‫ آخرین باری که با پسرتون حرف زدین کی بود؟ ‫« پدر و مادر آرمسترانگ | واپاکونتا، اوهایو » 79 00:06:10,526 --> 00:06:14,663 ‫دیروز حول و حوش ظهر، ‫یه صحبت طولانی در مورد چیزای مختلف 80 00:06:14,665 --> 00:06:18,201 ‫با هم داشتیم، بیشترش در مورد ‫مسائل خانوادگی بود 81 00:06:19,002 --> 00:06:21,235 ‫و بقیه‌ی خونواده هم که نزدیک کیپ هستن 82 00:06:21,237 --> 00:06:22,439 ‫در مورد چیزی که انتظارش رو داشتین 83 00:06:23,940 --> 00:06:25,508 ‫با تمام تکنولوژی که در اختیار داریم، 84 00:06:26,543 --> 00:06:28,375 ‫توی فیلمبرداریمون در واپاکونتا، اوهایو 85 00:06:28,377 --> 00:06:30,080 ‫به مشکل بر می‌خوریم 86 00:06:58,541 --> 00:07:03,546 ‫توی خونه‌ی پدربزرگمون بودیم، ‫تو همون واپاکونتا، اوهایو 87 00:07:06,249 --> 00:07:09,287 ‫نیل، پنجم آگوست سال 1930 توی حال اون خونه 88 00:07:09,720 --> 00:07:13,357 ‫به دنیا اومد 89 00:07:15,391 --> 00:07:16,661 ‫دیگه بهتر از این نمی‌شد ‫« جون هافمن | نسبت: خواهر » 90 00:07:24,233 --> 00:07:26,503 ‫توی شهر کوچیک ميدوسترن بزرگ شد 91 00:07:27,237 --> 00:07:29,603 ‫با پدر مادری که رگ و ریشه‌ی آلمانی داشتن 92 00:07:29,605 --> 00:07:32,409 ‫به پدرم ارزش‌های زیادی القا کرد 93 00:07:34,711 --> 00:07:37,081 ‫جایه که ازش اومده، ‫ریشه و تبارش از همونجا بود 94 00:07:40,649 --> 00:07:44,421 ‫سخت کار کن، گاف نده تو زندگیت ‫« مارک آرمسترانگ | نسبت: پسر » 95 00:07:46,156 --> 00:07:47,992 ‫واقعاً از اینجور مثال‌ها رو داشت 96 00:07:55,165 --> 00:07:58,332 ‫این یه عکسه که با "دین" که ‫یه سال و نیمش بود گرفته، 97 00:07:58,334 --> 00:08:02,339 ‫اینجا من 18 سالمه و نیل هم سه سال 98 00:08:03,105 --> 00:08:05,242 ‫همدیگه رو اینجوری صدا می‌کردیم، ‫نیل کله بیل، 99 00:08:05,509 --> 00:08:07,444 ‫دین ذربین، جون نگهبون 100 00:08:09,779 --> 00:08:12,514 ‫ متخصصان به احتمال پروازش از ده یک دادن 101 00:08:12,516 --> 00:08:14,451 ‫نیل یه جورایی توی دنیای خودش گم شده بود 102 00:08:15,584 --> 00:08:17,351 ‫ ببینین، داره این فرصت رو پیش میاره 103 00:08:17,353 --> 00:08:18,685 ‫ و بله اینم از این! 104 00:08:18,687 --> 00:08:20,488 ‫بیشتر اوقات می‌دیدیم ‫یه گوشه نشسته 105 00:08:20,490 --> 00:08:21,559 ‫مشغول خوندن کتاب‌هاشه 106 00:08:22,860 --> 00:08:25,663 ‫دوست داشتیم دستش بندازیم، ‫ولی همیشه با یه لبخند بزرگ جواب می‌داد 107 00:08:28,331 --> 00:08:31,699 ‫ و الان وقتیه که مختصصان مسخره شدند 108 00:08:31,701 --> 00:08:33,471 ‫ آفرین به تو جورج 109 00:08:39,108 --> 00:08:40,574 ‫از همون موقع که یه پسر کوچیک بود 110 00:08:40,576 --> 00:08:42,312 ‫علاقه‌ی خاصی به هواپیما داشت 111 00:08:43,613 --> 00:08:48,419 ‫مادرش براش یه هواپیمای 20 سنتی خرید ‫و اونم سر همش کرد و ساختش 112 00:08:51,721 --> 00:08:54,254 ‫از همون 20 سنت به میانگین ‫50 سنت رسید 113 00:08:54,256 --> 00:08:55,492 ‫و همینجوری تو کارش ‫پیشرفت کرد 114 00:08:57,561 --> 00:08:59,794 ‫خیلی زود بعد اون ماجرا هواپیما رو ‫با موتور می‌ساخت، 115 00:08:59,796 --> 00:09:01,432 ‫پروازشون می‌داد و آزمایششون می‌کرد 116 00:09:07,671 --> 00:09:09,607 ‫ می‌دونستم وقتی بزرگ شدم ‫ چیکاره می‌خوام بشم، 117 00:09:10,539 --> 00:09:12,610 ‫ می‌خواستم طراح هواپیما بشم 118 00:09:14,144 --> 00:09:16,780 ‫ می‌خواستم کل زندگیم رو تو زمینه‌ی ‫ خلبانی سپری کنم 119 00:09:26,523 --> 00:09:27,855 ‫قبل از اینکه گواهینامه‌ی ماشین رو بگیره 120 00:09:27,857 --> 00:09:28,792 ‫گواهینامه‌ی هواپیما رو گرفت 121 00:09:30,326 --> 00:09:33,427 ‫بیشتراز اینکه روی زمین رانندگی کنه 122 00:09:33,429 --> 00:09:34,564 ‫پرواز کردن براش مهم بود 123 00:09:44,607 --> 00:09:46,874 ‫اولین باری که با هر نوع هواپیمایی ‫یک نفری پرواز می‌کنی 124 00:09:46,876 --> 00:09:48,311 ‫ یه روز خاص میشه برات 125 00:09:51,181 --> 00:09:56,387 ‫ اولین باری که تک نفری پرواز می‌کنی، ‫ یه روز خاص و استثنایی میشه 126 00:10:04,760 --> 00:10:06,661 ‫ وقتی که اولین پروازم رو رفتم 127 00:10:06,663 --> 00:10:08,432 ‫ هیجان کل وجودم رو گرفته بود 128 00:10:13,870 --> 00:10:18,542 ‫آگوست ماه 18 ساله شد، ‫رفت دانشگاه 129 00:10:20,610 --> 00:10:22,812 ‫بورسیه‌ی نیروی دریایی رو داشت 130 00:10:27,450 --> 00:10:28,815 ‫ کاری که می‌کردم 131 00:10:28,817 --> 00:10:29,787 ‫ برام ته خوشحالی بود دیگه 132 00:10:30,754 --> 00:10:32,322 ‫ رفتن تو رشته‌ی مهندسی 133 00:10:33,724 --> 00:10:36,727 ‫ دو سال درس خوندنم و بعدش ‫ رفتم توی نیروی دریایی، تمرینات پرواز رو گذروندم 134 00:10:37,561 --> 00:10:39,897 ‫ و بعدشم سه سال خدمت تمام وقت 135 00:10:44,868 --> 00:10:46,633 ‫ نیروهای کاملاً آموزش دیده و مجهز 136 00:10:46,635 --> 00:10:49,704 ‫ کره‌ی شمالی برای حمله به نیروهای دفاعی کره‌ی جنوبی 137 00:10:49,706 --> 00:10:52,674 ‫ در نواحی 38م مدار هجوم آوردند 138 00:10:52,676 --> 00:10:55,310 ‫ غافلگیرشان کردند ولی همه‌ی آنها از پا درآمده بودند 139 00:10:55,312 --> 00:10:57,645 ‫ تا وقتی که ایالات آمریکا ‫ رای‌گیری سرنوشت‌ساز خود را برای مداخله در این جنگ 140 00:10:57,647 --> 00:10:58,516 ‫ انجام داد 141 00:11:10,759 --> 00:11:13,463 ‫توی آگوست 1950 گواهینامه‌ی هواپیمام رو گرفتم 142 00:11:14,464 --> 00:11:17,368 ‫خب بعدش بود که به عنوان ‫خلبان جنگده‌ی گردان هوایی منسوب شدم 143 00:11:18,835 --> 00:11:21,372 ‫و بلافاصله برای شرکت در عملیات‌ ‫واقع در کره آماده شدیم 144 00:11:22,639 --> 00:11:25,375 ‫خیلی جوون و سر زنده بودم 145 00:11:26,475 --> 00:11:29,509 ‫وقتی نیل به گردان هوایی اومد 146 00:11:29,511 --> 00:11:30,847 ‫اسم اونم مثل بقیه توی لیست بود 147 00:11:31,880 --> 00:11:36,886 ‫پسر آروم و ساکتی بود و ‫خیلیم اعتماد به نفس داشت 148 00:11:38,721 --> 00:11:40,790 ‫میشه گفت، ‫به طرز غیر معمولی ساکت بود 149 00:11:41,625 --> 00:11:43,326 ‫تودار بود 150 00:11:44,326 --> 00:11:46,361 ‫هیچکی یک ذره هم نگرانش نبود 151 00:11:46,363 --> 00:11:49,363 ‫می‌دونستیم چه خلبان خوب و کاربلدیه ‫« تام هیوارد: خلبان گردان هوایی وی.اف- 51 آمریکا » 152 00:11:55,904 --> 00:11:59,842 ‫همون موقعی که اف.9.اف-2، پلنگ آسمان رو ‫هدایت می‌کردند 153 00:12:02,345 --> 00:12:03,346 ‫عجب هواپیمای کار درستی بود 154 00:12:03,980 --> 00:12:06,450 ‫هر کاری باهاش می‌تونستی بکنی ‫حالا به جز کوهنوردی 155 00:12:17,527 --> 00:12:20,560 ‫کار ما این بود نیروهای زمینیمون رو پوشش بدیم، 156 00:12:20,562 --> 00:12:22,265 ‫حالا توی حیطه‌ای که ما بودیم ‫بیشتر نیروهای دریایی بودن 157 00:12:24,067 --> 00:12:25,702 ‫سرکوب کردن تیراندازهای ضد هوایی ‫رو یاد گرفتیم 158 00:12:25,969 --> 00:12:28,739 ‫و اینکه چجوری پل‌ها و ریل‌های قطار ‫رو با خاک یکسان کنیم 159 00:12:32,375 --> 00:12:34,908 ‫خودتون متوجه این می‌شین وقتی ‫می‌خواین برین بحث مهمات وسطه 160 00:12:34,910 --> 00:12:37,445 ‫پس باید توی زمانی که پیش رو داری 161 00:12:37,447 --> 00:12:38,581 ‫بهترین محاسبات رو داشته باشی 162 00:12:47,791 --> 00:12:49,956 ‫ خیلی از جوون‌ها با قضیه‌ی مرگ 163 00:12:49,958 --> 00:12:51,427 ‫ احساس راحتی ندارن 164 00:12:52,495 --> 00:12:54,631 ‫ این راحت نبودنه رو با بقیه در میون گذاشتم 165 00:13:05,607 --> 00:13:09,947 ‫ مردم عزیزم، با کشتی‌مان ‫ تصادف وحشناکی داشتیم 166 00:13:11,014 --> 00:13:13,616 ‫ چهار نفر مردند و پنج نفر مفقود شدند 167 00:13:15,351 --> 00:13:18,288 ‫ تقریباً 15 نفر به طرز فجیعی در ‫ آتش سوختند 168 00:13:21,124 --> 00:13:24,392 ‫ خوب می‌دونستم که از نه نفرمان ‫ چهار نفر مرده 169 00:13:24,394 --> 00:13:25,663 ‫ و پنج نفر زخمین 170 00:13:28,063 --> 00:13:29,332 ‫ یک فاجعه بود 171 00:13:30,366 --> 00:13:32,870 ‫ وقتی وقت برد تا با این قضیه ‫ کنار بیام 172 00:13:38,807 --> 00:13:40,878 ‫حالا نمی‌گم نترسیدیم چون ترسیده بودیم، 173 00:13:41,910 --> 00:13:44,514 ‫ولی پای تمریناتی که ‫آدم انجام داده میاد وسط 174 00:13:45,914 --> 00:13:47,985 ‫همین آدم رو به قسمت‌های ‫نفسگیر ماجرا می‌کشونه 175 00:13:58,461 --> 00:14:01,432 ‫ مردم عزیزم، کماکان جنگ‌های زیادی در پیش است 176 00:14:04,667 --> 00:14:09,737 ‫ دوشنبه‌‌ی قبل، سوم سپتامبر، ‫ هنگامی که مشغول دیده‌وری بودیم 177 00:14:09,739 --> 00:14:12,543 ‫تیرهای نیروی پدافند هوایی به ‫هواپیمای من اصابت کرد 178 00:14:13,409 --> 00:14:15,075 ‫و در همان لحظه روی یک هدف ‫هواپیما سرازیر شد، 179 00:14:15,077 --> 00:14:17,445 ‫و قبل از خوردن به زمین ‫به سختی برگردانده شد، 180 00:14:17,447 --> 00:14:19,747 ‫ولی به یک سری از سیم‌های برق اصابت کرد 181 00:14:19,749 --> 00:14:22,119 ‫حدود دو و نیم متر از جناح راست ‫کشتی را شکست 182 00:14:23,552 --> 00:14:25,752 ‫من می‌توانستم از هواپیمای پشتی ‫را پشتیبانی کنم 183 00:14:25,754 --> 00:14:27,758 ‫تا به منطقه‌ی خودی، جایی که خودم ‫با چتر نجات فرود آمدم برسد 184 00:14:32,729 --> 00:14:36,800 ‫فعلاً خبر دیگری نیست. ‫همان نیل سابق 185 00:14:37,667 --> 00:14:39,636 ‫اونم مثل بقیه‌ی بچه‌ها بود 186 00:14:39,969 --> 00:14:44,004 ‫تا اون اتفاقه افتاد و هممون ‫شروع کردیم به سنجیدن 187 00:14:44,006 --> 00:14:48,910 ‫قدرت تصمیم گیریش و ‫مهارتی که توی هدایت اون هواپیما داشت 188 00:14:48,912 --> 00:14:52,383 ‫که همین اون رو از بقیه سر و گردن 189 00:14:53,182 --> 00:14:54,617 ‫بالاتر برد 190 00:14:56,519 --> 00:14:58,989 ‫بسیار قدردان تمام اون تجربیات هستم 191 00:14:59,755 --> 00:15:01,722 ‫چون خیلی از شخصیت‌ها رو می‌سازی، 192 00:15:01,724 --> 00:15:03,527 ‫و یه کوه اراده درست می‌کنی 193 00:15:04,660 --> 00:15:06,893 ‫و آدم بهتری میشی برای اینکه ‫یاد گرفتی 194 00:15:06,895 --> 00:15:10,533 ‫اون شرایط سخت و اون خطرات ‫رو تحمل کنی 195 00:15:13,235 --> 00:15:15,169 ‫ یک دقیقه شمارش معکوس آغاز می‌شود، 196 00:15:15,171 --> 00:15:16,807 ‫ شمارش معکوس از ثانیه 60 انجام شد 197 00:15:22,778 --> 00:15:24,881 ‫ 55 ثانیه شمارش معکوش 198 00:15:27,783 --> 00:15:29,150 ‫ با دعاهای خیر شما... 199 00:15:29,152 --> 00:15:30,151 ‫ پرتاب و عملیات برگشت انجام شد 200 00:15:30,153 --> 00:15:31,752 ‫ بسیار سپاسگزاریم 201 00:15:31,754 --> 00:15:33,090 ‫ می‌دونیم که پرواز خوبی خواهد شد 202 00:15:35,958 --> 00:15:37,660 ‫ خدا قوت و موفق باشید 203 00:15:47,169 --> 00:15:50,206 ‫ 15 ثانیه شمارش معکوس، ‫ هدایت موشک داخلی انجام می‌شود 204 00:16:23,940 --> 00:16:27,675 ‫پرتاب زحل 5 یه اضافه‌بار حسیه 205 00:16:27,677 --> 00:16:31,878 ‫هیچ سیستم صوتی یا تصویری ‫رو ندیدم که... 206 00:16:31,880 --> 00:16:34,016 ‫بتونه اونجوری که در واقعیت بود رو ‫ضبط کنه 207 00:16:38,620 --> 00:16:41,024 ‫یه جور فروشکست از دودهاش میزد بالا 208 00:16:45,628 --> 00:16:48,296 ‫مثل این می‌مونه که بدنتون بلرزه، 209 00:16:48,298 --> 00:16:50,730 ‫ولی تکون نخورین، خب؟ 210 00:16:50,732 --> 00:16:54,634 ‫چیز عجیبیه ولی خب ‫به طرز وحشتناکی قوی بود 211 00:16:54,636 --> 00:16:57,507 ‫و چیزیه که هیچوقت از ‫خاطرم نمیره 212 00:17:04,980 --> 00:17:08,114 ‫زحل 5 یه ماشین سه هزار تنی بود 213 00:17:08,116 --> 00:17:11,719 ‫با انرژی خیلی بیشتر از چیزی ‫که فقط بخواد از روی سکو بلندتون کنه 214 00:17:11,721 --> 00:17:14,287 ‫مثل یه قطار بود که میفته روی ‫ریل خراب، 215 00:17:14,289 --> 00:17:16,125 ‫از هر طرف می‌لرزید 216 00:17:18,193 --> 00:17:20,763 ‫و صداش خیلی بلند بود، خیلی بلند 217 00:17:23,231 --> 00:17:26,202 ‫رفتنش به ماه یه چیز تو مایه‌های ‫صد درصد بود 218 00:17:29,071 --> 00:17:32,206 ‫چیزی که خوب یادمه دودش بود 219 00:17:32,208 --> 00:17:37,014 ‫که اولاش موشک قشنگ توی اون دود ‫گم شده بود 220 00:17:41,317 --> 00:17:43,953 ‫برات سوال میشه که خب، ‫موشکه کجاست؟ 221 00:17:47,789 --> 00:17:51,659 ‫احتمالاً متوجه این نشدم که چقدر ‫زحل 5، 222 00:17:51,661 --> 00:17:53,663 ‫می‌دونین، آروم از سکو بلند شد 223 00:17:59,067 --> 00:18:03,004 ‫آخر سر دیگه می‌تونستیم ‫نوک موشک رو ببنیم 224 00:18:03,006 --> 00:18:05,175 ‫که تا بالای ابرها اوج گرفته بود، ‫دیگه می‌گفتی خیلی‌خب حله 225 00:18:45,048 --> 00:18:47,017 ‫ 226 00:19:01,329 --> 00:19:05,065 ‫این اولین قدم در دلاورانه‌ترین ‫تعهدیه که بشر 227 00:19:05,067 --> 00:19:06,269 ‫تا به حال متحمل شده 228 00:19:07,002 --> 00:19:08,270 ‫لحظاتی دیگر برمی‌گردیم 229 00:19:21,851 --> 00:19:23,217 ‫وقتم توی کره تموم شد 230 00:19:23,219 --> 00:19:25,052 ‫و فکر کردم مهمه که برگردم 231 00:19:25,054 --> 00:19:26,823 ‫و تحصیلاتم رو تموم کنم 232 00:19:28,290 --> 00:19:31,994 ‫وقتی برگشتم دانشگاه، ‫بچه‌ها خیلی جوون به نظر می‌رسیدن 233 00:19:36,965 --> 00:19:40,167 ‫توی پردو باهاش آشنا شدم، ‫دانشجوی سال اولی بود 234 00:19:47,143 --> 00:19:49,211 ‫خیلی دوست نداشت راجع به حرف بزنه 235 00:19:50,313 --> 00:19:52,282 ‫و هیچوقتم زیاد دربارش حرف نزد، 236 00:19:52,981 --> 00:19:56,920 ‫ولی چیزی که گفت خیلی معنی‌دار بود 237 00:20:00,423 --> 00:20:02,959 ‫فکر کردم خب، ‫اون روراست بود 238 00:20:03,192 --> 00:20:06,326 ‫خیلی خوشتیپ بود، ‫خیلی بانمک بود 239 00:20:10,298 --> 00:20:13,366 ‫بعد از عصر اون روز رفته بود خونه ‫و به یکی گفته بود 240 00:20:13,368 --> 00:20:15,204 ‫که من همونم که می‌خواد باهاش ازدواج کنه 241 00:20:17,205 --> 00:20:20,376 ‫ولی هیچوقت ازم نخواست بریم بیرون ‫تا وقتی که از دانشگاه رفت 242 00:20:26,481 --> 00:20:30,052 ‫و توی مسیرش که می‌رفت ادوارد ‫اومد بهم سر زد 243 00:20:40,328 --> 00:20:42,028 ‫ پایگاه نیروی هوایی ادواردز 244 00:20:42,030 --> 00:20:43,834 ‫ در بیابان موهاوی کالیفرنیا 245 00:20:44,866 --> 00:20:47,066 ‫اینجا جایه که پروازها در تمام ‫سرعت‌های مقیاس بالای... 246 00:20:47,068 --> 00:20:48,938 ‫ هواپیماها آزمایش شده 247 00:20:51,339 --> 00:20:53,140 ‫استخدام پایگاه نیروی هوایی شدن 248 00:20:53,142 --> 00:20:56,844 ‫به نظرم هدف هر خلبانی بود 249 00:20:56,846 --> 00:20:58,411 ‫بالاخذ کسی که به ‫خلبان آزمایش‌کننده شدن ‫« جو انگل: خلبان ایکس-15 و فضانورد » 250 00:20:58,413 --> 00:20:59,782 ‫فکر می‌کرد 251 00:21:02,484 --> 00:21:04,384 ‫تو اون زمان اینجا یکی از هیجان‌انگیزترین ‫مکان‌هایی بود 252 00:21:04,386 --> 00:21:06,455 ‫که می‌شد توش کار کرد 253 00:21:08,223 --> 00:21:13,295 ‫ده‌ها و ده‌ها مفهوم، پیکربندی‌ و ‫آزمایشات جدید بود 254 00:21:16,499 --> 00:21:19,169 ‫هر روز می‌شد در مورد یه چیز ‫جدید حرف زد 255 00:21:23,205 --> 00:21:26,375 ‫توی ادواردز، تکنولوژی‌های بیشتر و ‫بیشتری معرفی می‌شد 256 00:21:26,875 --> 00:21:29,045 ‫خب پس اونجا یه خط تلاقی بود 257 00:21:29,444 --> 00:21:33,346 ‫بین هدایت کردن دستی هواپیما، ‫همون دم و دستگاه و چرخانه‌های قدیمی، 258 00:21:33,348 --> 00:21:36,452 ‫و هدایت و کنترل یه سیستم ‫پیشرفته توی آسمون 259 00:21:38,153 --> 00:21:41,023 ‫پس یه دوره‌ی چالش‌برانگیز بود 260 00:21:47,096 --> 00:21:48,899 ‫واقعاً کار پرخطری بود 261 00:21:51,067 --> 00:21:54,538 ‫همه و کسایی هم از ما که ‫جون سالم به در بردن این رو می‌دونستن 262 00:21:55,503 --> 00:21:58,140 ‫فکر نکنم خیلی بشه شکست‌ها و ‫مرگ و میرها رو خیلی بسط داد ‫« فرنک بورمن: فضانورد » 263 00:22:20,195 --> 00:22:22,598 ‫سال 1956 باهم ازدواج کردیم 264 00:22:24,299 --> 00:22:26,302 ‫ژانویه‌ی 1956 265 00:22:30,105 --> 00:22:32,442 ‫بعد از اون، رفتیم توی بیابون زندگی کردیم 266 00:22:36,345 --> 00:22:37,514 ‫همونجا یه خونه خریدیم 267 00:22:42,919 --> 00:22:44,421 ‫خونه ای که گرفتیم در اصل یه کلبه بود 268 00:22:45,288 --> 00:22:47,857 ‫کلبه‌ای که فقط یه شومینه واسه ‫گرم کردنمون داشت 269 00:22:50,192 --> 00:22:53,563 ‫نیل سعی داشت که روی همون ‫کار کنه و ارتقاش بده 270 00:23:01,671 --> 00:23:03,073 ‫و ریکی اومد تو زندگیشون 271 00:23:04,606 --> 00:23:06,172 ‫بچه‌ی خوبی بود 272 00:23:06,174 --> 00:23:07,610 ‫هنوزم هست 273 00:23:16,719 --> 00:23:18,288 ‫وقتی که من پنج سالم بود ‫نقل مکان کردن 274 00:23:19,721 --> 00:23:22,957 ‫پس یادم مونده با اینکه فقط 275 00:23:22,959 --> 00:23:26,360 ‫یه تیکه‌هایش رو یادم میاد یا ‫تقریباً مثل چندتا عکس 276 00:23:26,362 --> 00:23:30,333 ‫تا اینکه صحنه‌ها رو به یاد داشته باشم 277 00:23:37,073 --> 00:23:39,472 ‫یادمه داشتم یه مسیری رو می‌رفتم ‫سمت خونه‌ی همسایمون 278 00:23:39,474 --> 00:23:42,209 ‫که یه مار زنگی بزرگ درست از جلوم رد شد 279 00:23:42,211 --> 00:23:45,645 ‫و منم فقط از روش پریدم و ‫همینجوری فرار کردم 280 00:23:52,221 --> 00:23:53,720 ‫وقتی کارن به دنیا اومد، 281 00:23:53,722 --> 00:23:55,524 ‫شیرین‌ترین چیزی بود که تو دنیا بود 282 00:23:59,060 --> 00:24:01,230 ‫باباش درست بعدش مافی ‫صداش کرد 283 00:24:04,000 --> 00:24:06,366 ‫شدیداً عاشق اون دختر بود 284 00:24:06,368 --> 00:24:08,634 ‫و کل توجهش سمت اون بود 285 00:24:08,636 --> 00:24:10,373 ‫انگار هیچ کس دیگه‌ای وجود نداره 286 00:24:13,075 --> 00:24:15,174 ‫کارن خیلی گرانبها بود 287 00:24:15,176 --> 00:24:17,246 ‫و بهترین دوست ریک بود 288 00:24:20,449 --> 00:24:22,415 ‫واسه‌ی اینکه بچه‌ها رو پیدا کنم 289 00:24:22,417 --> 00:24:25,221 ‫زنگوله می‌بستم به کمرشون 290 00:24:26,055 --> 00:24:29,256 ‫و هر وقت که راه می‌رفتن صدای ‫زنگوله در میومد 291 00:24:29,258 --> 00:24:32,328 ‫و اینجوری می‌تونستم از طریق باد ‫صداشون رو بشنوم 292 00:24:39,101 --> 00:24:40,370 ‫عجب زندگی‌ای بود 293 00:24:41,670 --> 00:24:45,072 ‫اون روزا جفتشون شاد بودن، 294 00:24:45,074 --> 00:24:46,172 ‫دوران خوبی بود 295 00:25:02,090 --> 00:25:03,592 ‫ اولین روزنامه برای خبرنگاری مسکو هستش، 296 00:25:04,226 --> 00:25:06,759 ‫ بعد از تیترهای خبری سراسر دنیا ‫ صدا کرد، 297 00:25:06,761 --> 00:25:10,265 ‫ روسیه یک ماه ساخته‌ی بشر رو ‫ توی فضا منفجر کرده است 298 00:25:11,099 --> 00:25:13,066 ‫ توی همه‌ی قاره‌ها و سرزمین‌ها، 299 00:25:13,068 --> 00:25:15,605 ‫ داستان اسپاتنیک 1 صفحه‌ی اول ‫ روزنامه‌ها رو به خودش اختصاص داده 300 00:25:19,808 --> 00:25:24,346 ‫وقتی اسپاتنیک، ماهواره‌ی روسیه‌ای، ‫دور زمین چرخید، 301 00:25:25,314 --> 00:25:30,784 ‫به نظرم برای کل جهان ‫لحظه‌ی شوکه کننده‌ای بود 302 00:25:30,786 --> 00:25:32,788 ‫ولی یقیناً برای آمریکا اینطور بود 303 00:25:36,125 --> 00:25:39,295 ‫میشه از یه ماهواره بمب اتمی انداخت پایین؟ 304 00:25:40,362 --> 00:25:43,430 ‫کاری که اونا با اون وسیله انجام میدن رو ‫ما الان نمی‌تونیم انجام بدیم، 305 00:25:43,432 --> 00:25:45,235 ‫چون ما وسیله‌ی فضایی نداریم؟ 306 00:25:46,201 --> 00:25:47,403 ‫همین جا بود که شروع شد 307 00:25:58,646 --> 00:26:03,182 ‫توی دوازدهم آوریل سال 1961، ‫یوری الکسی‌یویچ گاگارین 308 00:26:03,184 --> 00:26:06,221 ‫توی 89 دقیقه دور دنیا رو زد 309 00:26:14,462 --> 00:26:18,364 ‫توی چهاردهم آوریل، ‫رئیس‌جمهور "کندی" به ناسا گفت 310 00:26:18,366 --> 00:26:19,368 ‫که توی کاخ سفید جمع بشن 311 00:26:20,470 --> 00:26:22,372 ‫هیچ جایی هست که بتونیم بگیریمشون؟ 312 00:26:22,837 --> 00:26:23,839 ‫چیکار کنیم؟ 313 00:26:24,973 --> 00:26:27,576 ‫می‌تونیم قبل از اون‌ها یکی رو ‫به ماه بفرستیم؟ 314 00:26:40,689 --> 00:26:43,226 ‫اوایل دهه‌ی 60 بود ‫که توی ادواردز 315 00:26:43,692 --> 00:26:46,162 ‫تحولی برای سفر به فضا ایجاد شده بود 316 00:26:47,163 --> 00:26:48,865 ‫و خط مقدمش نیل بود 317 00:26:53,602 --> 00:26:55,138 ‫نیل با ایکس-15 پرواز کرده بود 318 00:26:56,704 --> 00:26:59,174 ‫هر کس که ایکس-15 رو خلبانی می‌کرد ‫مورد ستایش همه بود 319 00:26:59,842 --> 00:27:01,711 ‫یکی از اهداف اصلیشون همین بود 320 00:27:02,344 --> 00:27:05,347 ‫اگه می‌تونستی تا این مرحله پیش بری، ‫دیگه تهش بود 321 00:27:11,252 --> 00:27:12,719 ‫ایکس-15 یه هواپیمای کوچیک بود 322 00:27:12,721 --> 00:27:15,125 ‫که با یه موشک بزرگ تقویت می‌شد 323 00:27:16,791 --> 00:27:19,559 ‫از بال بمب‌افکن بی-52 مینداختنش پایین، 324 00:27:19,561 --> 00:27:21,897 ‫پرتابه‌ش یه دقیقه‌ و نیم می‌سوخت 325 00:27:23,832 --> 00:27:26,169 ‫سرعتش تا 6 مک می‌رسید، 326 00:27:26,769 --> 00:27:29,239 ‫تا 60 مایل ارتفاع هم اوج می‌گرفت، 327 00:27:30,806 --> 00:27:32,509 ‫بعد با موتور خاموش فرود میومد 328 00:27:34,710 --> 00:27:37,447 ‫به اندازه‌ی کافی بالا نگه‌ می‌داشت، ‫داشتیم توی فضا پرواز می‌کردیم، 329 00:27:37,779 --> 00:27:39,746 ‫و مهم‌تر از اون داشتیم یاد می‌گرفتیم ‫که چجوری پرواز کنیم 330 00:27:39,748 --> 00:27:41,683 ‫و برگردیم توی جو 331 00:27:45,887 --> 00:27:49,291 ‫مطئمن نیستم که بگم کی بهترین ‫خلبان ایکس-15 بود 332 00:27:49,557 --> 00:27:52,327 ‫هفت هشت‌تاشون بودن، ‫کار همشون واقعاً حرف نداشت 333 00:27:54,230 --> 00:27:56,563 ‫ولی فکر کنم نیل عقیده و نظر بهتری 334 00:27:56,565 --> 00:28:00,667 ‫از اینکه چرا و چطور اون وسیله ‫سر هم شده بود داشت 335 00:28:00,669 --> 00:28:02,238 ‫و اینکه چجوری بهتر میشه آزمایشش کرد 336 00:28:04,440 --> 00:28:06,305 ‫فکر کنم "ترین" جایه که نیل 337 00:28:06,307 --> 00:28:07,943 ‫سنگ تموم گذاشت 338 00:28:09,845 --> 00:28:11,413 ‫نیل یه مهندس معرکه بود 339 00:28:13,515 --> 00:28:14,948 ‫خلبان خیلی خوبی هم بود 340 00:28:17,885 --> 00:28:18,954 ‫ رها کن 341 00:28:26,795 --> 00:28:28,728 ‫این پرواز ویژه‌ای که رفتیم چیزی حدود 342 00:28:28,730 --> 00:28:30,299 ‫دویست هزار فوت بود 343 00:28:32,300 --> 00:28:34,867 ‫ فاصله‌ی 250 که همه چی ردیفه 344 00:28:34,869 --> 00:28:36,636 ‫توی اون روندی که داشتیم ‫دماغه‌ی هواپیما رو افقی 345 00:28:36,638 --> 00:28:37,806 ‫به سمت بالا جهت دادم 346 00:28:39,642 --> 00:28:42,042 ‫سعی کردم به سمت پایین هدایتش کنم، ‫ولی فهمیدم که 347 00:28:42,044 --> 00:28:43,980 ‫هیچ کنترل آیرودینامیکی ندارم 348 00:28:47,583 --> 00:28:49,919 ‫در واقع داشتم از جو خارج می‌شدم 349 00:28:51,553 --> 00:28:54,287 ‫پایین نمی‌رفت چون هیچ خبری از هوا نبود 350 00:28:54,289 --> 00:28:54,957 ‫که توش بشه حرکت کرد 351 00:28:58,294 --> 00:29:00,393 ‫مثل این می‌مونه که روی یه اسب ‫خیلی سریع سوار باشی 352 00:29:00,395 --> 00:29:01,761 ‫و با تمام سرعت حرکت کنی 353 00:29:01,763 --> 00:29:03,498 ‫باید روبه‌روت رو نگاه کنی 354 00:29:04,066 --> 00:29:05,798 ‫جایی که حصار هست، ‫سنگ‌ها هستن 355 00:29:05,800 --> 00:29:07,700 ‫و شروع کنی به دور شدن از اونا 356 00:29:07,702 --> 00:29:09,335 ‫تا دقیقه‌ی آخر نمی‌تونی صبر کنی 357 00:29:09,337 --> 00:29:10,505 ‫و بعد روی یه دامنه سرعت زیاد میشه 358 00:29:16,077 --> 00:29:18,444 ‫باید وایمیستادم تا هوای کافی بهم می‌رسید 359 00:29:18,446 --> 00:29:21,783 ‫تا کنترل آیرودینامیک رو به دست بگیرم ‫و بال‌ها رو بلند کنم، 360 00:29:23,352 --> 00:29:25,755 ‫و بلافاصله دور بزنم برگردم 361 00:29:32,928 --> 00:29:34,631 ‫ دارم دور میزنم 362 00:29:37,932 --> 00:29:39,269 ‫ فضا زیاد دارم 363 00:29:42,371 --> 00:29:46,105 ‫ - سخت نگیر، باشه؟ ‫ - موفق شدی 364 00:29:46,107 --> 00:29:48,510 ‫ باید ثابت نگه‌ش داری تا ‫ درست همونجا فرود بیای 365 00:30:00,556 --> 00:30:02,491 ‫نیل می‌تونست از این کارها بکنه 366 00:30:03,692 --> 00:30:08,964 ‫صلاحیتش توی انجام عملیات زیر فشار ‫استرس واضح بود 367 00:30:10,065 --> 00:30:12,835 ‫کار نیل بود، ‫کار محشری انجام داد 368 00:30:14,803 --> 00:30:17,036 ‫ولی باید عرض کنم که اونجور ‫آدمی نبود که 369 00:30:17,038 --> 00:30:20,509 ‫قدم ورداره بیاد بگه،" اینجارو باشین، ‫من نیل آرمسترانگم ها" 370 00:30:22,144 --> 00:30:25,013 ‫نیل از اونجور آدم‌هایی بود که ‫فقط می‌‌خواست مردم رو دوست داشته باشه 371 00:30:40,695 --> 00:30:43,398 ‫وقتی نیل هنوز توی ادواردز کار می‌کرد، 372 00:30:44,031 --> 00:30:48,437 ‫کارن زیر سالگیش توی مغزش 373 00:30:49,805 --> 00:30:52,442 ‫یک تومور جا خوش کرده بود 374 00:30:55,877 --> 00:30:57,710 ‫می‌دونستم یه مشکلی داره 375 00:30:57,712 --> 00:30:59,446 ‫چون مشکل تعادل داشت 376 00:30:59,448 --> 00:31:01,046 ‫و فکر کنم به مامانم گفتم، 377 00:31:01,048 --> 00:31:03,418 ‫" بله، راه رفتن براش خیلی سخت شده" 378 00:31:07,122 --> 00:31:09,859 ‫ولی نتونستم اینو بذارم رو ‫حساب بیماری 379 00:31:14,596 --> 00:31:16,665 ‫تومور خیلی سریع رشد کرد 380 00:31:17,499 --> 00:31:18,800 ‫شیمی‌درمانی رو امتحان کردیم 381 00:31:25,540 --> 00:31:28,110 ‫اگرچه توی شیمی‌درمانیش، 382 00:31:28,743 --> 00:31:32,548 ‫لبخند می‌زد و حتی یک بارم غر نزد 383 00:31:33,648 --> 00:31:35,817 ‫هیچوقت، هیچوقت، حتی یک بارم نشد 384 00:31:37,952 --> 00:31:39,721 ‫برای جفتشون یه نعمت بود 385 00:31:50,865 --> 00:31:54,836 ‫توی سالگرد ازدواجشون مرد 386 00:32:04,112 --> 00:32:05,615 ‫نیل خیلی دلش براش تنگ شد 387 00:32:12,988 --> 00:32:14,854 ‫ فکر کنم بهترین کاری توی اون وضعیت می‌کردم 388 00:32:14,856 --> 00:32:17,660 ‫ این بود که به کارم ادامه بدم 389 00:32:19,060 --> 00:32:21,096 ‫ تا جایی که می‌تونستم اوضاع رو نرمال نگه دارم 390 00:32:22,196 --> 00:32:24,631 ‫ و تمام تلاشم رو بکنم که روی تواناییم 391 00:32:24,633 --> 00:32:27,002 ‫ برای انجام کارهای مفید تاثیر نذاره 392 00:32:29,070 --> 00:32:30,639 ‫ از تمام چیزی که داشتم مایه گذاشتم 393 00:32:56,832 --> 00:33:00,136 ‫بعد از اینکه کارن مرد، ‫آماده‌ی این بودم هر جایی که می‌شد برم 394 00:33:01,036 --> 00:33:02,772 ‫فکر کردم یه تغییر بد نباشه 395 00:33:05,773 --> 00:33:07,776 ‫ توی هیوستن یه پروژه بود 396 00:33:08,743 --> 00:33:09,911 ‫ پروژه‌ی آپولو 397 00:33:11,179 --> 00:33:13,716 ‫ واقعاً نمی‌دونستن که دقیق چی رو ‫ آزمایش کنن، 398 00:33:14,282 --> 00:33:15,614 ‫ پس همه کار کردن 399 00:33:19,820 --> 00:33:21,857 ‫ تا جایی که می‌دونم چیزی رو ‫ از قلم ننداختن 400 00:33:24,625 --> 00:33:26,796 ‫ هر آزمایشی که بدونین رو ‫ انجام دادن 401 00:33:32,166 --> 00:33:36,605 ‫آخر سر نیل تصمیم گرفت که ‫واسه این پروژه پا پیش بذاره 402 00:33:37,739 --> 00:33:39,805 ‫و پذیرفته شد 403 00:33:50,051 --> 00:33:53,054 ‫وقتی که به هیوستن نقل مکان کردیم، ‫مارک رو حامله بودم 404 00:33:56,592 --> 00:33:58,995 ‫مارک به دنیا اومد. ‫ای جان، مارک! 405 00:34:01,863 --> 00:34:04,100 ‫می‌دونین، خیلی با ریک فرق داشت 406 00:34:05,032 --> 00:34:06,201 ‫اصلاً شبیه هم نبودن 407 00:34:20,349 --> 00:34:21,951 ‫محله‌ای که توی هیوستن توش بودیم، 408 00:34:22,351 --> 00:34:25,153 ‫حالا خیلی هم محله نداشت، ‫کلاً رو هم سه تا داشت 409 00:34:26,387 --> 00:34:29,324 ‫هنوز خیابون نشده بود 410 00:34:37,032 --> 00:34:39,633 ‫ من و "اد وایت" با همدیگه ‫ مقداری زمین خریدیم 411 00:34:39,635 --> 00:34:40,303 ‫ و نصفش کردیم 412 00:34:41,304 --> 00:34:43,302 ‫ توی یه نصفه من خونه‌ی خودم رو ساختم، 413 00:34:43,304 --> 00:34:45,240 ‫ اونم توی نصف دیگه‌ش ‫ خونه‌ش رو ساخت 414 00:34:47,309 --> 00:34:49,644 ‫ دوست‌ و همسایه‌های خوبی واسه هم بودیم 415 00:34:54,215 --> 00:34:56,048 ‫همه‌ی اهالی محله 416 00:34:56,050 --> 00:34:59,052 ‫یه نفر رو داشتن که واسه ناسا کار می‌کرد 417 00:34:59,054 --> 00:34:59,989 ‫از یه لحاظ یا حالا به لحاظ دیگه 418 00:35:03,759 --> 00:35:07,262 ‫اهالی محل همه روی ‫پاهای خودشون وایمیستادن 419 00:35:10,398 --> 00:35:12,000 ‫همشون با هم شامل این قضیه بودن 420 00:35:34,989 --> 00:35:36,891 ‫آخه من چجوری شخصیت نیل رو توضیح بدم، 421 00:35:37,192 --> 00:35:39,628 ‫آروم بود، فکور بود، 422 00:35:40,394 --> 00:35:43,162 ‫بر خلاف من خیلی بیشتر ‫به جزئیات چیزها 423 00:35:43,164 --> 00:35:44,199 ‫علاقه داشت 424 00:35:46,934 --> 00:35:49,436 ‫شما ساعت رو نگاه می‌کنین، ‫نیل می‌خواد بدونه چجوری کار می‌کنه 425 00:35:49,438 --> 00:35:51,073 ‫و منم می‌‌خوام بدونم ‫چه زمانی رو نشون میده ‫« فرنک بورمن: فضانورد » 426 00:35:54,443 --> 00:35:58,278 ‫نیل توی لاک خودش زندگی می‌کرد ‫و واسه اینکه از این لاک میاوردیش بیرون 427 00:35:58,280 --> 00:36:02,782 ‫باید یه چیزی بهش معرفی می‌کردی 428 00:36:02,784 --> 00:36:04,383 ‫که دوست داشته باشه 429 00:36:04,385 --> 00:36:06,853 ‫و باید قانعش می‌کردی که ‫یه چیزی می‌دونستی 430 00:36:06,855 --> 00:36:09,822 ‫در مورد اون چیزه. ‫و اگه از این مرحله می‌گذشتی 431 00:36:09,824 --> 00:36:13,193 ‫و اونم از لاک میومد بیرون، ‫یه لبخند بزرگ رو لباش می‌نشست 432 00:36:13,195 --> 00:36:14,163 ‫و بهترین رفیقت می‌شد 433 00:36:19,266 --> 00:36:20,735 ‫زیاد گوش می‌داد 434 00:36:21,902 --> 00:36:24,673 ‫وقتی هم حرف می‌زد، ‫از کلمات زیادی استفاده نمی‌کرد، 435 00:36:25,005 --> 00:36:29,242 ‫ولی خب کاملا واضح بود که ‫توی نخ یه چیز رفته 436 00:36:29,244 --> 00:36:31,247 ‫و باید به نتیجه می‌رسید 437 00:36:34,014 --> 00:36:35,315 ‫ خیلی خوشحال بودم 438 00:36:35,317 --> 00:36:36,918 ‫ که عضوی از اون پروژه بودم 439 00:36:38,219 --> 00:36:40,689 ‫ فکر می‌کردم اون اهداف در کل ‫ برای جامعه مهم بود 440 00:36:41,322 --> 00:36:43,055 ‫ و با انجام هر کاری که ‫ ازم می‌خواستن انجام بدم 441 00:36:43,057 --> 00:36:44,092 ‫ حال می‌کردم 442 00:36:51,132 --> 00:36:53,168 ‫قبل از اینکه انسان به روی ماه بایسته، 443 00:36:53,534 --> 00:36:56,137 ‫مشکلات فنی زیادی باید ‫از سر راه برداشته بشه 444 00:36:58,039 --> 00:37:01,173 ‫توی پیش بردن ساخت هوانورد 445 00:37:01,175 --> 00:37:03,078 ‫نصف راه رو رفتیم 446 00:37:05,280 --> 00:37:06,979 ‫پرو‌ژ‌ه‌ی مرکوری ارتباط ما رو 447 00:37:06,981 --> 00:37:08,983 ‫با ایستگاه کیتی هاوک برقرار می‌کنه 448 00:37:09,818 --> 00:37:12,455 ‫قدم دوم ما پروژه‌ی جمنی هستش 449 00:37:32,373 --> 00:37:34,907 ‫توی جمنی 5 من مسئول ‫کپسول ماه‌نشین بودم 450 00:37:34,909 --> 00:37:36,344 ‫خیلی هزینه کردن 451 00:37:37,278 --> 00:37:40,045 ‫رئیسم اومد بهم گفت، ‫" دوست دارم توی پروژه‌ی جمینی 8 ‫« دیو اسکات: فضانورد » 452 00:37:40,047 --> 00:37:41,750 ‫به عنوان خلبان اصلی با نیل شروع به کار کنی" 453 00:37:42,150 --> 00:37:45,454 ‫با خودم فکر کردم، ‫"واقعاً؟، واقعاً؟" 454 00:37:49,090 --> 00:37:51,490 ‫اونم گفت که توی دفترش منتظرته، ‫برو ببینش 455 00:37:51,492 --> 00:37:54,159 ‫خب منم رفتم اونجا که ‫نیل اونجا بود، مثل همیشه 456 00:37:54,161 --> 00:37:55,329 ‫می‌دونین، یه لبخند بزرگ روی لبش بود 457 00:37:56,264 --> 00:38:00,333 ‫خیلی خب، اینم از این، ‫بذار بهت بگم می‌خوایم چیکار کنیم 458 00:38:07,342 --> 00:38:08,443 ‫توی یه جور رقابت بودیم 459 00:38:09,610 --> 00:38:11,112 ‫و کل وقت این برامون کاملاً مشخص بود 460 00:38:12,280 --> 00:38:14,880 ‫آدم نمی‌خواست هیچ جوره ‫حواسش رو 461 00:38:14,882 --> 00:38:17,819 ‫پرت چیزهایی کنه که نیازی بود ‫نگرانش باشه 462 00:38:21,956 --> 00:38:23,623 ‫می‌تونستی اون ور قضیه بشینین ‫و تماشا کنین 463 00:38:23,625 --> 00:38:26,228 ‫ولی نمی‌تونستین بگین که ‫کی دست از کار می‌کشیدیم 464 00:38:27,896 --> 00:38:29,899 ‫مردم که آخر کاری صحنه رو ‫ترک نمی‌کنن 465 00:38:32,000 --> 00:38:35,804 ‫روزی چهارده ساعت، ‫شش و نیم روز در هفته، 466 00:38:36,905 --> 00:38:39,275 ‫دیوونگی محض بود 467 00:38:41,509 --> 00:38:44,280 ‫بابام خیلی تمرین می‌کرد 468 00:38:46,614 --> 00:38:48,149 ‫اغلب خونه نبود 469 00:38:50,452 --> 00:38:52,988 ‫مامانم واقعاً یه قهرمان ناشناخته بود 470 00:38:54,088 --> 00:38:59,559 ‫و بابا هم که اصلاً آدم پرحرفی نبود، 471 00:38:59,561 --> 00:39:03,265 ‫سر اینکه زیاد حرف نمی‌زد ‫عذاب وجدان داشت 472 00:39:08,335 --> 00:39:11,072 ‫با این قرار مامانم خیلی ‫از اینکه بابام کجا می‌رفت، 473 00:39:12,072 --> 00:39:15,009 ‫چیکار می‌کرد خبردار نمی‌شد 474 00:39:17,378 --> 00:39:21,115 ‫همین باعث می‌شد مامان خودش ‫از اوضاع خبردار بشه، 475 00:39:21,449 --> 00:39:24,220 ‫و فکر کنم همین کار هم می‌کرد، ‫خیلیم خوب اینکارو می‌کرد 476 00:39:25,686 --> 00:39:28,289 ‫و بدون غر زدن هم اینکار رو می‌کرد 477 00:39:51,413 --> 00:39:54,347 ‫قرار بر این بود که جمینی 8 478 00:39:54,349 --> 00:39:57,983 ‫با اولین ناو هدفی که دست ‫هر کی که باشه ملحق بشه 479 00:39:57,985 --> 00:39:59,888 ‫اولین بار بود که با "اجینا" انجام شد 480 00:40:01,255 --> 00:40:03,625 ‫مردم نمی‌دونستن که این الحاق ‫جواب میده یا نه 481 00:40:05,994 --> 00:40:08,396 ‫به محض اینکه الحاق انجام شد، ‫باید به یه راهپیمایی فضایی می‌رفتم، 482 00:40:09,130 --> 00:40:10,396 ‫قرار بود دنیا رو پیاده دور بزنم، 483 00:40:10,398 --> 00:40:11,567 ‫یه راهپیمایی 90 دقیقه‌ای داشتم، 484 00:40:13,101 --> 00:40:16,070 ‫و بعدش هم یه ورود کنترل شده، 485 00:40:17,972 --> 00:40:21,507 ‫پس این شد کار ما که تمام این ‫کارها رو با هم در شدت بسامد کامل 486 00:40:21,509 --> 00:40:23,945 ‫اون سفر فضایی انجام بدیم 487 00:40:34,556 --> 00:40:37,590 ‫یه تلویزیون مخصوص کوچیک توی ‫خونه داشتیم که واسه ماموریت‌ها نصب شده بود 488 00:40:37,592 --> 00:40:42,295 ‫و می‌تونستی علی رغم اون چه که شاید ‫توی تلویزیون سراسری پخش می‌شد 489 00:40:42,297 --> 00:40:45,067 ‫ارتباطات کنترلی ماموریت‌ها رو ‫همه وقت بشنوی و خبر دار بشی 490 00:40:46,768 --> 00:40:48,266 ‫ مرحله‌ی دوم، ‫ باز شدن دریچه‌های جلو، 491 00:40:48,268 --> 00:40:48,936 ‫ پنج ثانیه 492 00:40:50,739 --> 00:40:52,608 ‫ شمارش معکوس، از بیست ثانیه 493 00:41:06,186 --> 00:41:12,527 ‫ پنج، چهار، سه، دور، یک، ‫ پرتاب 494 00:41:15,429 --> 00:41:16,561 ‫ خیزش 495 00:41:29,710 --> 00:41:32,981 ‫- دریافت شد، وضعیت؟ ‫- فشار سوخت یکم داره میره بالا 496 00:41:33,380 --> 00:41:35,148 ‫ - دریافت شد ‫ - دریافت شد، مفهومه 497 00:41:35,150 --> 00:41:36,318 ‫ اوضاعش چطوره بچه‌ها؟ 498 00:41:37,518 --> 00:41:38,117 ‫ پرواز خوبی به نظر میاد 499 00:41:38,119 --> 00:41:39,153 ‫ دریافت شد 500 00:41:43,724 --> 00:41:45,059 ‫پرتاب عالی بود، 501 00:41:45,760 --> 00:41:47,663 ‫کل فرایند مرحله‌ی دوم در حال اتمام بود، 502 00:41:48,596 --> 00:41:50,595 ‫و بعد می‌تونستی محل الحاق رو ببینی، 503 00:41:50,597 --> 00:41:53,599 ‫می‌تونستی اجینا رو ببینی، ‫واقعاً تماشایی بود، 504 00:41:53,601 --> 00:41:54,536 ‫صحنه‌ی تماشایی بود 505 00:42:00,842 --> 00:42:03,208 ‫ قشنگ و تمیز! 506 00:42:03,210 --> 00:42:05,413 ‫ و عالیه، دمتون گرم رفقا 507 00:42:06,313 --> 00:42:08,548 ‫ موفق شدی پسر، ‫ کارت خیلی خوب بود 508 00:42:08,550 --> 00:42:09,585 ‫ فرایند رو انجام بده 509 00:42:19,094 --> 00:42:20,827 ‫ خیلی‌خب جیمنی 8، 510 00:42:20,829 --> 00:42:23,097 ‫ روی زمین که خوب به نظر میای، ‫ الحاق رو انجام بده 511 00:42:24,798 --> 00:42:28,036 ‫الحاق رو نیل انجام داد، آروم و روان، ‫همونجوری که انتظارش می‌رفت 512 00:42:32,474 --> 00:42:33,475 ‫ برای پرواز الحاق انجام شد 513 00:42:35,510 --> 00:42:39,144 ‫کمی بعد از اینکه برگشتم نگاه کردم ‫و متوجه‌ی دلشوره‌ی نیل شدم، 514 00:42:39,146 --> 00:42:41,549 ‫ارتفاع نجومیمون در جهش چرخش ‫سی درجه‌ای بود 515 00:42:43,451 --> 00:42:45,219 ‫بیرون از پنجره خبری از ‫خط افق نبود 516 00:42:45,487 --> 00:42:47,119 ‫گفتم، "نیل، خارج از افقیم" 517 00:42:47,121 --> 00:42:49,190 ‫اونم نگاه کرد و گفت، "آره که ‫خارج از افقیم" 518 00:42:52,594 --> 00:42:54,526 ‫ - در پرواز سی‌.اس.کیو ‫ - ادامه بده 519 00:42:54,528 --> 00:42:57,266 ‫ در حال حاضر اجینا به طرز شدیدی ‫ داره می‌چرخه 520 00:43:00,335 --> 00:43:03,836 ‫سی.اس.کیو جمینی 8 رو چک کنین، ‫وضعیت رو چطور می‌بینی؟ 521 00:43:03,837 --> 00:43:08,837 ‫کنترل به شدت مشکل‌ساز شده، ‫داریم دور خودمون می‌چرخیم 522 00:43:08,409 --> 00:43:09,577 ‫خیلی‌خب 523 00:43:11,411 --> 00:43:13,612 ‫نیل گفت، "اجینا رو خاموش کن"، ‫که همین کارم کردم 524 00:43:13,614 --> 00:43:16,284 ‫جمینی رو دوباره روشن کرد و ‫حول و حوش چهار پنج دقیقه، 525 00:43:16,617 --> 00:43:18,219 ‫همه چی ثابت وایستاد 526 00:43:19,153 --> 00:43:21,521 ‫و بعد دوباره شروع شد، ‫شروع کرد به چرخیدن 527 00:43:24,659 --> 00:43:27,193 ‫وقتی که سرعت کاملاً ‫شدت گرفت، 528 00:43:27,195 --> 00:43:28,430 ‫وضعیت یکم خطرناک شد 529 00:43:31,298 --> 00:43:33,932 ‫میگن قانون مورفی اینجوریه که ‫اتفاقات بد 530 00:43:33,934 --> 00:43:35,570 ‫در بدترین زمان ممکن پیش میاد 531 00:43:37,271 --> 00:43:40,442 ‫و مثال این قضیه، ‫تماس رادیوییمون هم قطع شد 532 00:43:41,643 --> 00:43:45,177 ‫حدود 13 درصد رفته بودیم پایین 533 00:43:45,179 --> 00:43:47,148 ‫و تصمیم گرفتیم که باید ‫اجینا رو جدا کنیم 534 00:43:49,951 --> 00:43:51,349 ‫کلید جداسازی رو زدم 535 00:43:54,588 --> 00:43:56,322 ‫و وقتی که اجینا رو جدا کردیم، 536 00:43:56,324 --> 00:43:58,691 ‫متوجه شدیم که مشکل از اجینا نبود، 537 00:43:58,693 --> 00:43:59,828 ‫مشکل از خود جمینی بود 538 00:44:01,396 --> 00:44:03,632 ‫و بعد با سرعت زیادی ‫شروع به چرخیدن کردبم 539 00:44:16,777 --> 00:44:20,412 ‫ باید سفینه رو چک کنم 540 00:44:20,414 --> 00:44:21,617 ‫اوضاع اصلاً جالب نبود 541 00:44:23,684 --> 00:44:26,889 ‫شاید بشه گفت در سرعت ‫یک دور بر ثانیه می‌چرخیدن، 542 00:44:27,588 --> 00:44:31,456 ‫و نگرانی خیلی زیاد از این بود 543 00:44:31,458 --> 00:44:32,393 ‫که امکانش بود پرت بشن بیرون 544 00:44:33,327 --> 00:44:35,163 ‫و اگه اینجوری می‌شد، ‫فاتحه‌ش خونده می‌شد 545 00:44:36,831 --> 00:44:38,463 ‫ برام سواله که هیچ احتمالی هست 546 00:44:38,465 --> 00:44:39,367 ‫ که چنین چیزی اتفاق بیفته؟ 547 00:44:40,534 --> 00:44:41,636 ‫ نمی‌دونم 548 00:44:42,838 --> 00:44:45,740 ‫در اون لحظه، اتاق کنترل ‫وسیله‌ی ارتباطی رو خاموش کرد 549 00:44:45,974 --> 00:44:47,609 ‫ در تلاش هستیم که وضعیت ‫ رو بررسی کنیم 550 00:44:48,009 --> 00:44:49,411 ‫ در تلاشیم که یه سری... 551 00:44:54,449 --> 00:44:58,016 ‫اتاق کنترل نمی‌دونست که ‫چه اتفاقی داشت میفتاد، 552 00:44:58,018 --> 00:45:01,354 ‫و نمی‌خواستن بدون اینکه ‫از پس درست کردن وضعیت بر بیان 553 00:45:01,356 --> 00:45:03,458 ‫شاهد یک فاجعه باشن 554 00:45:05,994 --> 00:45:08,329 ‫یه چی بود که مادرم ازش ناراحت بود 555 00:45:08,663 --> 00:45:10,996 ‫از این ناراحت بود که رفته بود 556 00:45:10,998 --> 00:45:13,768 ‫اتاق کنترل تا بفهمه اوضاع از چه قراره 557 00:45:16,003 --> 00:45:18,903 ‫و راهش نداده بودن 558 00:45:18,905 --> 00:45:20,706 ‫و من نمی‌خواستم اون کسی باشم که 559 00:45:20,708 --> 00:45:22,878 ‫بهش بگم نمی‌تونه داخل بشه 560 00:45:25,280 --> 00:45:26,648 ‫این موضوع خیلی براشون خوب پیش نرفت 561 00:45:32,586 --> 00:45:34,552 ‫دستمون بند هیچ چاره‌ی دیگه‌ای نبود 562 00:45:34,554 --> 00:45:38,590 ‫که بالاخره نیل گفت، ‫"باید آر.سی.اس رو فعال کنیم" 563 00:45:38,592 --> 00:45:42,295 ‫حالا آر.سی.اس ‫یه سیستم کوچیک کنترله برای برگشت 564 00:45:42,297 --> 00:45:43,398 ‫که توی دماغه‌ی سفینه بود 565 00:45:44,898 --> 00:45:47,969 ‫وقتی که این سیستم رو فعال می‌کنی، ‫دیگه‌ پله‌ی آخر میشه 566 00:45:48,835 --> 00:45:51,706 ‫اگر از دستش بدی، ‫دیگه نمی‌تونی به جو برگردی 567 00:45:52,806 --> 00:45:55,807 ‫احتمالاً به این نتیجه رسیده که، ‫"کل کاری که بتونیم بکنم اینه که... 568 00:45:55,809 --> 00:45:57,878 ‫این رو امتحان بکنم و ببینم ‫جواب میده یا نه" 569 00:46:00,347 --> 00:46:02,548 ‫مجبور شد خودش رو به ‫تابلوی فرمانی بالایی برسونه 570 00:46:02,550 --> 00:46:03,485 ‫تا دستش به کلیدها برسه 571 00:46:07,422 --> 00:46:09,722 ‫از لحاظ فیزیکی بگیم ‫خارق‌العاده بود 572 00:46:09,724 --> 00:46:13,325 ‫که توی اون سرعت و چرخش ‫سرش رو بالا کنه 573 00:46:13,327 --> 00:46:14,362 ‫و کلیدهای درست رو بزنه، 574 00:46:16,097 --> 00:46:18,000 ‫که اینکار رو هم کرد و ‫خرخش رو متوقف کرد 575 00:46:20,501 --> 00:46:22,467 ‫ سفینه رو تحت کنترل داریم 576 00:46:22,469 --> 00:46:25,006 ‫ در حال حاضر، سرعت چرخش ‫ پروازمون آروم شده 577 00:46:28,742 --> 00:46:31,010 ‫تو اون موقع، می‌تونستن ‫روی مانیتور ببینن که 578 00:46:31,012 --> 00:46:34,516 ‫اون سیستم کنترل برگشت رو ‫فعال کرده هست 579 00:46:35,817 --> 00:46:38,717 ‫پس تقریباً بلافاصله فهمیدیم که باید 580 00:46:38,719 --> 00:46:39,920 ‫هر چه سریع‌تر بیاریمشون پایین 581 00:46:41,188 --> 00:46:43,392 ‫ خیلی‌خب، در اسرع وقت همش رو می‌فرستین؟ 582 00:46:43,590 --> 00:46:45,726 ‫ - بله ‫ - خیلی‌خب، عجله کنیم 583 00:46:47,128 --> 00:46:50,365 ‫ مسئول کپسول ماه‌نشین پرواز هیوستن، ‫ آماده‌ی فرود به زمین هستیم 584 00:46:50,797 --> 00:46:51,932 ‫ دریافت شد. برو 585 00:47:00,675 --> 00:47:02,608 ‫ فرود بسیار خوبی انجام شد 586 00:47:02,610 --> 00:47:04,980 ‫ نزدیک کشتی سفینه‌بری که ‫ منتظرمون بود 587 00:47:07,148 --> 00:47:09,651 ‫ کشتی حامل توی دریای کارائیب بود 588 00:47:11,085 --> 00:47:12,788 ‫ من توی اوکاناوا فرود اومدم 589 00:47:14,422 --> 00:47:16,757 ‫ بعیدترین صحنه‌ایه ‫ که کسی از دستش داده باشه 590 00:47:18,992 --> 00:47:21,329 ‫ انتظار اینم ندارم که ‫ دستگاه ضبط خراب بوده باشه 591 00:47:29,070 --> 00:47:31,436 ‫بعضی از مردم در مورد کاری که نیل کرد 592 00:47:31,438 --> 00:47:32,673 ‫نظر دیگه‌ای داشتن 593 00:47:33,974 --> 00:47:35,976 ‫من هیچوقت نداشتم، به نظر من ‫که کارش عالی بود 594 00:47:37,744 --> 00:47:40,081 ‫می‌دونین، بین کسایی که خیلی ‫اهل رقابتن از این چیزا زیاد هست 595 00:47:52,025 --> 00:47:54,663 ‫به نظرم عملکرد نیل اون ماموریت رو ‫نجات داد 596 00:47:55,663 --> 00:47:57,998 ‫همین قضیه نظر مثبت من رو ‫نسبت به نیل خیلی بالا برد 597 00:47:58,565 --> 00:48:00,601 ‫می‌دونستین که کارش چقدر درست بود 598 00:48:04,806 --> 00:48:07,106 ‫همینحوری آروم بود، هیجان‌زده نشد 599 00:48:07,108 --> 00:48:08,840 ‫به همین خاطر بود که از همون اولشم 600 00:48:08,842 --> 00:48:10,578 ‫دنبال یه خلبان آزمایش‌کننده بودیم 601 00:48:12,480 --> 00:48:14,979 ‫مردی که در هر پرواز جونش رو میذاره 602 00:48:14,981 --> 00:48:16,083 ‫کف دستش 603 00:48:20,755 --> 00:48:22,590 ‫آدم‌های زیادی اینجا هستن، 604 00:48:23,523 --> 00:48:25,025 ‫بیشترشون می‌خورن خونوادم باشن 605 00:48:33,201 --> 00:48:35,971 ‫شما مردم من هستین و ‫افتخار می‌کنم که یکی از شما هستم 606 00:48:48,148 --> 00:48:49,483 ‫ممکن بود جونشون رو از کف بدن 607 00:48:50,184 --> 00:48:51,749 ‫هیچ دلیلی نبود که دربارش حرف بزنن، 608 00:48:51,751 --> 00:48:53,188 ‫خب یا حرف می‌زنین یا نه 609 00:48:54,956 --> 00:48:57,759 ‫می‌دونین، همین طوریه 610 00:48:59,126 --> 00:49:00,829 ‫سفینه‎‌ای که می‌خواین برونین 611 00:49:01,128 --> 00:49:02,961 ‫سفینه‌ایه که اصلاٌ آزمایش نشده 612 00:49:02,963 --> 00:49:05,164 ‫در مقایسه با جمینی که قبلاٌ ‫باهاش پرواز کردین، 613 00:49:05,166 --> 00:49:07,969 ‫بدون هیچ دلهره‌ای سمتش میرین؟ 614 00:49:08,902 --> 00:49:11,839 ‫موفق بودن توی اولین پرواز ‫افتخار زیادی رو ‫« ادوارد وایت » 615 00:49:12,106 --> 00:49:13,141 ‫به ارمغان میاره 616 00:49:14,141 --> 00:49:17,108 ‫پس فکر کنم که کاملاً چشم انتظار... 617 00:49:17,110 --> 00:49:18,811 ‫یک پرواز دیگه هستم 618 00:49:26,721 --> 00:49:28,720 ‫و همه‌ی ماجرا در همون دفعه‌ی دوم 619 00:49:28,722 --> 00:49:30,090 ‫به طرز وحشتناکی خاتمه یافت 620 00:49:37,264 --> 00:49:39,867 ‫در شمارش معکوس ده دقیقه‌ای ‫فرایند شبیه‌سازی، 621 00:49:40,568 --> 00:49:42,735 ‫ظاهراً یک جرقه‌ی الکتریکی ‫صورت گرفته 622 00:49:42,737 --> 00:49:45,507 ‫و صد درصد اکسیژن داخل کابین رو ‫آتش زده 623 00:49:46,873 --> 00:49:49,941 ‫مهدسین بخش که وحشت کرده بودند ‫شعله‌های آتش و دود که 624 00:49:49,943 --> 00:49:51,980 ‫گریسم، وایت و چافی رو فرا گرفته بود ‫رو از نزدیک دیدند 625 00:49:53,648 --> 00:49:56,485 ‫آخرین کلماتشون که از شوک ‫و غافلگیری بود رو شنیده بودند 626 00:49:58,152 --> 00:49:59,920 ‫این افراد هیچ شانسی برای زنده ماندن نداشتند 627 00:50:09,096 --> 00:50:09,965 ‫فاجعه بود 628 00:50:10,831 --> 00:50:13,201 ‫می‌تونستم صداش رو از توی اون چیزه بشنوم 629 00:50:15,101 --> 00:50:18,037 ‫میشد شنید، صدای هر سه نفرشون ‫رو می‌تونستم بشنوم 630 00:50:18,039 --> 00:50:19,671 ‫خیلی هم طول نکشید 631 00:50:19,673 --> 00:50:21,909 ‫فقط ده پونزده ثانیه طول کشید 632 00:50:32,085 --> 00:50:35,287 ‫واقعاً صحنه‌ی غم‌انگیزی بود، 633 00:50:35,289 --> 00:50:37,158 ‫همه چی داشت می‌سوخت و ‫خاکستری میشد و ذوب 634 00:50:38,025 --> 00:50:38,994 ‫یک فاجعه بود 635 00:50:47,101 --> 00:50:51,539 ‫بخش مدیریت عجله داشتن که ‫ماه برسن 636 00:50:54,608 --> 00:50:58,179 ‫و فکر کنم به هر قیمتی خواستار ‫این موضوع بودن، 637 00:51:00,014 --> 00:51:03,816 ‫و به نظرم اگر درست حسابی ‫فکر می‌کردن، 638 00:51:03,818 --> 00:51:04,853 ‫به هر قیمتی اینکار رو نمی‌کردن 639 00:51:09,757 --> 00:51:11,960 ‫روزهای بسیار دلخراشی بود 640 00:51:15,795 --> 00:51:17,329 ‫به نظرم آدم بیشتر بتونه 641 00:51:17,331 --> 00:51:19,768 ‫از دست دادن دوستش رو ‫توی پرواز قبول کنه 642 00:51:20,300 --> 00:51:23,137 ‫ولی اینکه دوست‌هاش رو ‫توی آزمایش زمینی از دست بده واقعاً دردناکه 643 00:51:24,371 --> 00:51:27,007 ‫این موضوع برای ما خیلی ‫اسفناک بود 644 00:51:37,818 --> 00:51:40,084 ‫هیچ جنجال یا آشوبی ‫واسه این موضوع شکل نگرفت 645 00:51:40,086 --> 00:51:41,289 ‫که اگه امروزه بود میشد 646 00:51:43,224 --> 00:51:48,196 ‫پس فکر کن یه عزاداری مختصر می‌کنی ‫و بعدش برمی‌گردی سر کارت 647 00:52:04,210 --> 00:52:07,381 ‫خیلی حرف‌ها پشت ساختن ‫دوباره‌ی اون وسیله بود 648 00:52:10,851 --> 00:52:13,088 ‫و فکر کنم همین راز آپولو شد 649 00:52:13,920 --> 00:52:16,220 ‫بدون آپولو هیچوقت اتفاق نمیفتاد 650 00:52:16,222 --> 00:52:17,726 ‫فکر نکنم به ماه می‌رسیدیم 651 00:52:26,766 --> 00:52:30,235 ‫ماموریت‌های آپولو ‫خیلی پشت سر هم انجام شدن 652 00:52:30,237 --> 00:52:34,142 ‫اینجوری که مدام در این وضعیت بودیم که ‫یه قدم دیگه بریم جلوتر، یه قدم دیگه بریم جلوتر 653 00:52:38,344 --> 00:52:42,884 ‫بعدش، وقتی نوبت به آپولو 11رسید، ‫همه چی عوض شد 654 00:52:46,253 --> 00:52:49,224 ‫می‌دونین، این دفعه دیگه ‫واقعاً قرار بود روی ما فرود بیایم 655 00:53:01,101 --> 00:53:03,434 ‫بین سی نفر رقابت بود 656 00:53:03,436 --> 00:53:05,739 ‫که اولین نفر روی ماه بشه 657 00:53:10,277 --> 00:53:12,880 ‫فکر کنم همه می‌تونستن موفق بشن، 658 00:53:14,081 --> 00:53:15,717 ‫هیچ شکی در این باره ندارم 659 00:53:25,092 --> 00:53:27,159 ‫"دیک سلیتون" که مسئول 660 00:53:27,161 --> 00:53:28,096 ‫انتخاب سرنشینان بود، 661 00:53:29,230 --> 00:53:31,764 ‫یه برنامه‌ای رو ترتیب داده بود که 662 00:53:31,766 --> 00:53:33,865 ‫اگر پشتیبان یک پرواز بوده باشین، 663 00:53:33,867 --> 00:53:35,836 ‫سه پرواز بعدش می‌تونین ‫در پرواز اصلی باشین 664 00:53:36,103 --> 00:53:38,871 ‫همه می‌گفتن که خب این ‫یک ترتیب چرخشی داره 665 00:53:38,873 --> 00:53:41,208 ‫خب اگرم بود، بازم فهمیدنش سخت بود 666 00:53:43,777 --> 00:53:48,782 ‫یه صندلی بود که یه نفر به اسم ‫آرمسترانگ نشسته بود 667 00:53:50,784 --> 00:53:52,052 ‫خب حالا باید گفت چرا؟ 668 00:53:52,987 --> 00:53:56,054 ‫چه دلایلی پشت این بود که اون ‫شخص آرمسترانگ بود 669 00:53:56,056 --> 00:53:57,958 ‫و بقیه رد شدن؟ 670 00:54:05,498 --> 00:54:07,367 ‫اگر یه نگاه مختصر بندازین، 671 00:54:08,536 --> 00:54:11,438 ‫خب می‌بینین که خب احتمالاً ‫شایسته‌ترین شخص اون باشه 672 00:54:13,106 --> 00:54:16,141 ‫توی کره خلبان جنگده بوده، 673 00:54:16,143 --> 00:54:18,179 ‫غیرت خودش رو اونجا ثابت کرد 674 00:54:19,947 --> 00:54:25,016 ‫خلبانی ایکس-15 رو توی کارنامه‌ش داشت ‫و همین اون رو 675 00:54:25,018 --> 00:54:26,787 ‫از بقیه داوطلبین یه سر و گردن بالاتر می‌برد 676 00:54:29,123 --> 00:54:30,856 ‫اگر بخواین نگاه بیشتری به ‫قضیه بندازین 677 00:54:30,858 --> 00:54:32,291 ‫بعد می‌خواین این رو نظر بگیرین که، 678 00:54:32,293 --> 00:54:35,296 ‫خب بعد از پرواز وضعیتش ‫چجوری میشه؟ 679 00:54:36,197 --> 00:54:37,532 ‫اینم به همون اندازه مهم بود 680 00:54:39,333 --> 00:54:42,367 ‫قرار نبود بره بیرون و ‫مست کنه، 681 00:54:42,369 --> 00:54:44,038 ‫از خودش یه احمق بسازه 682 00:54:44,538 --> 00:54:46,306 ‫آدم درستی بود 683 00:54:51,878 --> 00:54:54,315 ‫خیلی از مردم از نیل انتقاد می‌کردن 684 00:54:54,614 --> 00:54:58,318 ‫چون اینجوری نبود که بزنه بیرون و ‫برنامه رو بفروشه 685 00:55:00,487 --> 00:55:03,992 ‫ولی فکر کنم با همون آروم بودنش ‫خیلی تاثیرگذارتر بود 686 00:55:17,271 --> 00:55:19,503 ‫آیا من هیچ دخالتی تو این موضوع داشتم که ‫« کریستوفر کرفت: مدیر عملیات‌‌های ناسا » 687 00:55:19,505 --> 00:55:20,942 ‫نیل اولین کسی باشه که روی ماه قدم میذاره؟ 688 00:55:21,307 --> 00:55:22,976 ‫بله که داشتم 689 00:55:24,612 --> 00:55:27,045 ‫دیک سلیتون گفت، " ‫آلدرین قراره اولین کسی بشه که 690 00:55:27,047 --> 00:55:27,949 ‫به ماه سفر می‌کنه" 691 00:55:31,652 --> 00:55:33,985 ‫یه چی تو سرم می‌گفت، ‫" ما آلدرین رو نمی‌خوام 692 00:55:33,987 --> 00:55:35,389 ‫که اولین نفری باشه که ‫به ماه میره" 693 00:55:41,327 --> 00:55:45,333 ‫حس کردم که "باز" خصوصیات ‫لازم رو نداشت 694 00:55:45,666 --> 00:55:49,470 ‫و نمی‌تونه بهترین نماینده 695 00:55:50,570 --> 00:55:52,239 ‫برای آمریکا باشه 696 00:55:53,974 --> 00:55:55,476 ‫فکر کردم نیل بهتره 697 00:55:58,978 --> 00:56:01,048 ‫نه اینکه از آلدرین بدم بیاد 698 00:56:04,284 --> 00:56:05,519 ‫خب خوشمم نمیومد 699 00:56:08,621 --> 00:56:10,923 ‫خب همه نقطه‌ضعف داریم 700 00:56:10,925 --> 00:56:12,160 ‫هنوز با این آقا آشنا نشده بودم 701 00:56:12,592 --> 00:56:13,560 ‫مسیح رو نمی‌شناختم 702 00:56:23,103 --> 00:56:24,873 ‫یه تیم بودیم که باهم ‫خیلی جور بودیم، 703 00:56:25,371 --> 00:56:27,574 ‫ولی تمرکز اصلیمون روی کارمون بود 704 00:56:30,411 --> 00:56:32,209 ‫من و "باز" هر دو توی کره خلبان بودیم 705 00:56:32,211 --> 00:56:34,581 ‫و در مورد مهارت‌های پروازش ‫اطمینان خاطر داشتم 706 00:56:36,150 --> 00:56:39,354 ‫هوش خیلی بالایی داشت، ‫خلاقانه فکر می‌کرد، 707 00:56:39,987 --> 00:56:41,588 ‫و اینکه دوست داشت ‫زیاد پیشنهاد بده 708 00:56:43,023 --> 00:56:45,559 ‫درست مطمئن نیستم که این نکته رو ‫اون موقع فهمیدم 709 00:56:46,327 --> 00:56:49,063 ‫که چی‌ها رو باید غیرعادی ‫تلقی کرد 710 00:56:51,364 --> 00:56:53,533 ‫کار کردن با مایک کالینز مفرح بود 711 00:56:54,367 --> 00:56:56,136 ‫آدم قابل، شاد و ریلکسی بود 712 00:56:58,472 --> 00:57:01,139 ‫قرار بود طی فرودی که می‌خواستیم روی ‫ماه داشته باشیم 713 00:57:01,141 --> 00:57:03,278 ‫تک فرمانده‌ی عملیات بشه 714 00:57:05,980 --> 00:57:08,615 ‫روز و شب در حال کار کردن بودیم 715 00:57:09,717 --> 00:57:13,552 ‫حس می‌کردیم باری به اندازه‌ی کل دنیا ‫روی دوشمونه 716 00:57:13,554 --> 00:57:15,222 ‫نگاه همه به ما بود 717 00:57:20,360 --> 00:57:22,226 ‫یه چیزهایی انجام شده بود 718 00:57:22,228 --> 00:57:23,996 ‫که علی‌الخصوص این مزیت و فرصت رو به ‫خبرنگارها می‌داد 719 00:57:23,998 --> 00:57:26,166 ‫که بتونن با هر کدوم از ما صحبت کنن، 720 00:57:28,034 --> 00:57:30,637 ‫یا از فعالیت‌هایی که توی عملیات‌هامون ‫داشتیم عکس بگیرن 721 00:57:32,139 --> 00:57:35,576 ‫ما هم تا حدودی از اینکار بدمون میومد 722 00:57:37,311 --> 00:57:39,144 ‫دقیقاً قبل از پرواز 723 00:57:39,146 --> 00:57:40,348 ‫حس و حالتون چجوریه؟ 724 00:57:46,186 --> 00:57:49,490 ‫- من به یقین نمی‌تونم... ‫- دیگه خبری از قرعه نیست 725 00:57:56,396 --> 00:57:58,429 ‫رؤسای پروژه ازم پرسیدن که، 726 00:57:58,431 --> 00:58:00,400 ‫" فکر می‌کنی آماده باشین؟" 727 00:58:01,467 --> 00:58:02,636 ‫و منم باید می‌گفتم، "خب، 728 00:58:03,704 --> 00:58:05,206 ‫اگر یک ماه دیگه وقت داشته باشیم ‫خوب میشه، 729 00:58:06,507 --> 00:58:10,177 ‫ولی خب توی یه رقابت بودیم و ‫منم مجبور شدم بگم" آماده‌ایم، 730 00:58:11,077 --> 00:58:11,980 ‫آماده‌ی رفتنیم" 731 00:58:28,094 --> 00:58:29,795 ‫ اینجا اتاق کنترل آپولوـه 732 00:58:29,797 --> 00:58:32,766 ‫ که در 102 ساعت و دوازده‌ایه ‫ قبل از پرواز آپولو 11 قرار داریم 733 00:58:35,202 --> 00:58:37,769 ‫ ما الان در وضعیت 21 دقیقه و 23 ثانیه‌ای 734 00:58:37,771 --> 00:58:40,171 ‫ قبل از شروع فرود پر اقتدار 735 00:58:40,173 --> 00:58:41,242 ‫ بر روی سطح ماه هستیم 736 00:58:45,478 --> 00:58:48,648 ‫وقتی نزدیکای فرود بود، ‫مامانم بیدارم کرد 737 00:58:49,516 --> 00:58:52,586 ‫خب منم کوچیک بودم، ‫احتمالاً با چشم‌های بیحال بیدار شدم 738 00:58:55,121 --> 00:58:57,688 ‫ولی از از دید منی که شش سالم بود 739 00:58:57,690 --> 00:58:59,593 ‫فقط برام جالب و باحال بود و نگرانی نداشتم 740 00:59:08,101 --> 00:59:10,670 ‫حسی که داشتم بیشتر از ‫فقط شگفت‌زدگی بود 741 00:59:12,338 --> 00:59:15,273 ‫فقط شگفت‌زدگی نبود چون ‫حوادث باورنکردنی دست به دست هم داده بودن 742 00:59:15,275 --> 00:59:16,807 ‫و قلم خوردن سرنوشتی که 743 00:59:16,809 --> 00:59:19,780 ‫پسر بچه‌ای رو از مزرعه‌‌های اوهایو ‫به این نقطه‌ی فوق‌العاده برسونه 744 00:59:21,481 --> 00:59:24,719 ‫ولی بیشتر شگفت‌زده شدم چون ‫همه چی داشت درست پیش می‌رفت 745 00:59:26,820 --> 00:59:28,487 ‫ از عقاب به هوستون اگر صدام رو دارین، 746 00:59:28,489 --> 00:59:30,324 ‫ برای یک فرود مقتدرانه آماده باشین، تمام 747 00:59:43,769 --> 00:59:45,170 ‫ عقاب به گوشم، ‫ آماده‌ی دریافت دستور 748 00:59:45,172 --> 00:59:46,574 ‫ برای فرود هستیم، تمام 749 00:59:51,277 --> 00:59:53,580 ‫ کلمبیا، هوستون، ‫ دوباره عقاب رو گم کردیم 750 00:59:55,315 --> 00:59:58,619 ‫موتور رو روشن کردن و چرخ‌ها ‫از اون چیزه بیرون اومد 751 01:00:01,155 --> 01:00:03,822 ‫شروع کردیم به صحبت کردن در مورد ‫ترک سفینه، 752 01:00:03,824 --> 01:00:08,325 ‫در مورد مشکلات راداری فرود، ‫مسیر پرتابی رو نداشتیم 753 01:00:08,327 --> 01:00:10,797 ‫پس قرار بود سفر کوتاهی داشته باشیم ‫« چارلی دوک: فضانورد و مسئول کپسول ماه‌نشین ‫آپولو 11" 754 01:00:13,233 --> 01:00:14,699 ‫ با توجه به فاصله‌ای که از سکوی پرتاب داریم 755 01:00:14,701 --> 01:00:16,601 ‫ نشون میده که یه ذره از جو خارج شدیم 756 01:00:16,603 --> 01:00:18,403 ‫ دریافت شد. تفهیمه ‫ و عقاب، هوستون، 757 01:00:18,405 --> 01:00:19,740 ‫ اطلاعات بیرونی رو داریم 758 01:00:21,507 --> 01:00:23,810 ‫سر در نمی‌آوردیم که چرا ‫این اتفاقات میفتاد 759 01:00:24,777 --> 01:00:25,679 ‫ هشدار خطر در برنامه 760 01:00:28,681 --> 01:00:30,581 ‫ 1202، 1202 761 01:00:30,583 --> 01:00:31,518 ‫ دریافت شد، مفهومه 762 01:00:35,222 --> 01:00:39,327 ‫اتاق فرمان خیلی خیلی ساکت شد 763 01:00:43,396 --> 01:00:44,461 ‫هر نوع زنگ خطری که زده میشه 764 01:00:44,463 --> 01:00:46,433 ‫خب آدم رو نگران می‌کنه 765 01:00:47,467 --> 01:00:50,637 ‫من از ماهیت این هشدار به خصوصی ‫که نشون داده می‌شد سر در نمی‌آوردم 766 01:00:52,606 --> 01:00:54,742 ‫کامپیوتر هزارتا هشدار نشون میداد، 767 01:00:55,442 --> 01:00:57,641 ‫ولی به شخصه احساس می‌کردم ‫تا وقتی که موتور 768 01:00:57,643 --> 01:00:59,813 ‫داشت درست کار می‌کرد، ‫کنترل رو به دست داشتیم 769 01:01:01,648 --> 01:01:03,682 ‫من موظف بودم ادامه بودم 770 01:01:03,684 --> 01:01:06,220 ‫حالا کامپیوتر هر چقدر که می‌خواست ‫هشدار نشون بده 771 01:01:07,621 --> 01:01:10,222 ‫ - هشدار 1202 ‫ - از حالت اجرایی خارج شده 772 01:01:10,224 --> 01:01:12,557 ‫ اگه دوباره اتفاق نیفته، ‫ مشکلی نخواهیم داشت 773 01:01:12,559 --> 01:01:13,592 ‫ به پرواز ادامه میدیم 774 01:01:13,594 --> 01:01:15,429 ‫ با وجود این هشدار باز هم ادامه میدیم 775 01:01:23,971 --> 01:01:26,403 ‫وقتی که نیل نزدیک سطح شد، گفت 776 01:01:26,405 --> 01:01:29,376 ‫"هی، اون پایین کلی سنگ وجود داره، ‫نمی‌تونیم اینجا فرود بیایم" 777 01:01:30,409 --> 01:01:33,878 ‫احتمالاً آخر ماجرا می‌شد اگه ‫جایی رو پیدا نمی‌کرد 778 01:01:33,880 --> 01:01:34,916 ‫که فرود بیایم 779 01:01:39,786 --> 01:01:41,987 ‫خلبان خودکار ما رو به سمت ‫یه گودال می‌برد 780 01:01:41,989 --> 01:01:46,423 ‫که تقریباً اندازه‌ی یه استادیوم فوتبال 781 01:01:46,425 --> 01:01:48,760 ‫با یه شیب‌‌ تند که پوشیده از سنگ‌های بزرگی بود 782 01:01:48,762 --> 01:01:50,530 ‫که به اندازه‌ی یه اتومبیل بودن 783 01:01:51,565 --> 01:01:53,800 ‫اصلاً جای خوبی برای فرود نبود، 784 01:01:55,469 --> 01:01:58,570 ‫پس پرواز رو گذاشتم روی حالت دستی ‫و مثل یه هلیکوپتر 785 01:01:58,572 --> 01:01:59,539 ‫به سمت غرب چرخیدم 786 01:02:04,443 --> 01:02:05,909 ‫فقط یادمه می‌گفتن 787 01:02:05,911 --> 01:02:09,282 ‫" آره، بنا به دلایلی خودش داره ‫سفینه رو می‌رونه" 788 01:02:10,284 --> 01:02:11,715 ‫و می‌پرسیدن، 789 01:02:11,717 --> 01:02:13,486 ‫"کسی می‌تونه بگه این چیزه کجاست؟" 790 01:02:19,293 --> 01:02:20,891 ‫با یه سرعت خیلی خوب نزدیک سطح ماه 791 01:02:20,893 --> 01:02:22,529 ‫داشت حرکت می‌کرد 792 01:02:28,802 --> 01:02:31,372 ‫همینجوری داشتیم صدای ‫سوختی که می‌سوزوند رو می‌شنیدیم 793 01:02:32,306 --> 01:02:33,407 ‫که کل توجهمون رو جلب کرده بود 794 01:02:40,579 --> 01:02:42,313 ‫می‌دونستیم که باید فرود میومدیم 795 01:02:42,315 --> 01:02:43,682 ‫می‌دونستیم که چقدر سوخت داشتیم، 796 01:02:43,684 --> 01:02:44,986 ‫ما روی زمین داشتیم وقت می‌گرفتیم 797 01:02:46,420 --> 01:02:47,519 ‫چی توی ذهن آدم می‌گذشت، 798 01:02:47,521 --> 01:02:49,320 ‫سوختش تموم میشه 799 01:02:49,322 --> 01:02:50,958 ‫همین تو ذهن آدم می‌گذشت 800 01:02:53,025 --> 01:02:55,025 ‫ 60 ثانیه 801 01:02:55,027 --> 01:02:58,896 ‫60 ثانیه وقت داشت که فرود کنه ‫و الا عملیات رو لغو می‌کردیم 802 01:02:58,898 --> 01:03:00,768 ‫و بعد بلند گفتم 30 ثانیه مونده 803 01:03:06,672 --> 01:03:08,408 ‫چقدر سوخت مونده؟ 804 01:03:08,942 --> 01:03:11,878 ‫ پنج درصد. ‫ مقدار کمی مونده 805 01:03:16,983 --> 01:03:18,619 ‫تنش داشت بیشتر می‌شد، 806 01:03:19,619 --> 01:03:22,490 ‫قشنگ نفس‌هامون رو حبس کرده بودیم، ‫می‌تونیم موفق بشیم؟ 807 01:03:36,536 --> 01:03:38,001 ‫ چهار متر جلوتر، 808 01:03:38,003 --> 01:03:39,037 ‫ یکم بچرخین سمت راست، 809 01:03:39,039 --> 01:03:40,574 ‫ خیلی خب، نیم متر پایین 810 01:03:42,742 --> 01:03:45,543 ‫"باز" گفت، "داریم گرد و خاک بلند می‌کنیم" 811 01:03:45,545 --> 01:03:48,012 ‫یادمه فکر می‌کردم، ‫" خدایا، ما اینجایم، 812 01:03:48,014 --> 01:03:50,885 ‫از سطح ماه داریم گرد و خاک بلند می‌کنیم" 813 01:04:00,025 --> 01:04:03,797 ‫ارتباط رو شنیدم و بعدش ‫یه وقفه پرمعنی ایجاد شد 814 01:04:08,402 --> 01:04:13,470 ‫ هوستون، اینجا موقعیت آرامش پیدا شد 815 01:04:13,472 --> 01:04:14,738 ‫ عقاب فرود اومد 816 01:04:21,681 --> 01:04:24,749 ‫همون نیل همیشگی بود، ‫تا جایی که میشه تصور کرد آروم بود، 817 01:04:24,751 --> 01:04:26,519 ‫می‌دونین، خونسرد بود 818 01:04:31,557 --> 01:04:33,758 ‫تو کتم نمیره چجوری ‫انقدر آروم بود 819 01:04:33,760 --> 01:04:35,193 ‫چون من داشتم داد می‌زدم 820 01:04:35,195 --> 01:04:37,461 ‫ مختصاتتون رو یادداشت می‌کنیم، عقاب 821 01:04:37,463 --> 01:04:39,463 ‫نزدیک بود ههمون کله‌هامون ‫کبود بشه، 822 01:04:39,465 --> 01:04:40,734 ‫دوباره داریم نفس می‌کشیم 823 01:04:41,969 --> 01:04:44,969 ‫قشنگ یه جشن بود، ‫فرود اومدیم 824 01:04:44,971 --> 01:04:46,373 ‫ما واقعاً موفق شدیم 825 01:04:50,443 --> 01:04:51,411 ‫موفق شدیم 826 01:04:52,646 --> 01:04:54,115 ‫این فکر آخر کار به ذهنم رسید 827 01:04:55,483 --> 01:04:59,387 ‫سمت راستم دستکش‌های بزرگ ‫باز آلدرین رو گرفتم 828 01:05:00,186 --> 01:05:03,891 ‫تنها تبریکی که لازم بود همین ‫دست دادن خالی از حرف زدن بود 829 01:05:14,668 --> 01:05:16,700 ‫ در لحظه‌ی فرودشون روی ماه ‫ چه حسی داشتین؟ 830 01:05:16,702 --> 01:05:19,137 ‫وای خیلی هیجان‌انگیز بود، ‫چیز حیرت‌انگیریه که 831 01:05:19,139 --> 01:05:21,505 ‫به طرز موفقیت‌آمیزی 832 01:05:21,507 --> 01:05:24,141 ‫کنترل فرود روی ماه به سلامت انجام شد 833 01:05:24,143 --> 01:05:26,713 ‫نیل چیزی از ماه برای شما آورد؟ 834 01:05:28,547 --> 01:05:29,914 ‫بله، ولی شخصیه 835 01:05:29,916 --> 01:05:30,882 ‫به ما نمی‌خواین بگین؟ 836 01:05:30,884 --> 01:05:31,751 ‫نه 837 01:05:44,597 --> 01:05:45,963 ‫ خیلی‌خب نیل، می‌تونیم ببینیمت 838 01:05:45,965 --> 01:05:47,534 ‫ از داری از پله‌ها میری پایین 839 01:05:51,070 --> 01:05:52,871 ‫وقتی که نیل پاش رو گذاشت بیرون، 840 01:05:52,873 --> 01:05:55,476 ‫موقعی بود که واقعاً می‌تونستین ‫کوچک‌ترین صدا رو هم بشنوین ‫ 841 01:05:58,878 --> 01:06:00,811 ‫چون مردم سعی داشتن که 842 01:06:00,813 --> 01:06:02,482 ‫هر چیزی که اتفاق میفتاد رو بشنون 843 01:06:07,554 --> 01:06:09,887 ‫ من پایین نردبونم 844 01:06:09,889 --> 01:06:13,858 ‫ وقتی که آدم به سطحش نزدیک میشه ‫ به نظر میرسه که 845 01:06:13,860 --> 01:06:15,260 ‫ کاملاً به خوبی آسیاب شده 846 01:06:15,262 --> 01:06:16,630 ‫ تقریباً مثل پودر می‌مونه 847 01:06:18,831 --> 01:06:20,634 ‫ الان می‌خوام روی سطح ماه قدم بذارم 848 01:06:23,168 --> 01:06:27,271 ‫فقط فکر اینکه اولین قدم انسان 849 01:06:27,273 --> 01:06:32,145 ‫روی یه جسم فلکی دیگه به شخصه برای ‫من خیلی پرهیجان بود 850 01:06:37,951 --> 01:06:39,751 ‫هیچ کس نمی‌دونست که ‫اون چیزی بگه، 851 01:06:39,753 --> 01:06:43,121 ‫منظورم اینه برنامه‌ی زیادی واسش ‫نبود که انجام بده، 852 01:06:43,123 --> 01:06:45,893 ‫و طبق معمول با کلمات درستی ‫صحبتشو شروع کرد 853 01:06:51,231 --> 01:06:53,601 ‫ این برای انسان یک قدم کوچکه، 854 01:06:55,802 --> 01:06:58,239 ‫ و برای نسل بشر یک جهش عظیم 855 01:07:15,789 --> 01:07:18,255 ‫چیزی که در مورد اولین قدم یادمه 856 01:07:18,257 --> 01:07:22,161 ‫این بود که توی حال خونمون کسی اولین حرف‌هایی که زده شد رو نشنید 857 01:07:22,896 --> 01:07:25,633 ‫اینجوری مثلا، ‫" چی گفتی؟" 858 01:07:27,934 --> 01:07:29,833 ‫می‌دونین، یه چی در مورد ‫یه قدم کوچک اینا بود 859 01:07:29,835 --> 01:07:31,869 ‫پسر اینو از کجات آوردی؟ 860 01:07:31,871 --> 01:07:33,106 ‫حرف نداشت! 861 01:07:39,612 --> 01:07:42,380 ‫فکر کردم خب، وقتی که ‫رفتم پایین 862 01:07:42,382 --> 01:07:44,882 ‫می‌خوام فقط چندتا قدم کوچک 863 01:07:44,884 --> 01:07:46,686 ‫از این پایین به اونجا بردارم 864 01:07:49,222 --> 01:07:51,926 ‫ولی وقتی در مورد همه‌ی اون ‫400 هزار مردمی که 865 01:07:52,358 --> 01:07:55,028 ‫این فرصت رو به من دادن که ‫این قدم رو من وردارم 866 01:07:56,128 --> 01:08:00,233 ‫فکر کردم قراره برای کل بچه‌های تیم یه ‫چیز بزرگی باشه 867 01:08:00,800 --> 01:08:02,967 ‫و البته برای کسایی که حتی 868 01:08:02,969 --> 01:08:03,938 ‫توی پروژه نبودن 869 01:08:06,739 --> 01:08:09,742 ‫خب یه جورایی افکار ساده‌ای بودن ‫که به ماجرا مربوط بود 870 01:08:13,079 --> 01:08:15,615 ‫به نظر من که خیلی خوب گفتش، ‫اینطور نیست؟ 871 01:08:21,420 --> 01:08:24,223 ‫لحظه‌ی خاص و به یاد ماندنی بود 872 01:08:25,891 --> 01:08:27,694 ‫ولی خب برای تعمق که نرفته بودیم اونجا 873 01:08:28,028 --> 01:08:29,697 ‫اونجا بودیم تا کارمون رو تموم کنیم، 874 01:08:30,930 --> 01:08:32,066 ‫پس به همین کار ادامه دادیم 875 01:08:39,104 --> 01:08:41,738 ‫برای اینکه روی سطح ما چیکار کنیم 876 01:08:41,740 --> 01:08:43,777 ‫پیشنهادهای زیادی توسط افراد مختلفی ‫داده می‌شد 877 01:08:44,877 --> 01:08:47,411 ‫بعضی از مردم فکر می‌کردن که ‫پرجم سازمان ملل باید اونجا باشه، 878 01:08:47,413 --> 01:08:49,414 ‫و بعضی ها هم فکر می‌کردن که 879 01:08:49,416 --> 01:08:50,818 ‫پرچم ملت‌های زیادی باید اونجا باشه 880 01:08:51,850 --> 01:08:54,387 ‫کار من گذاشتن پرچم روی اونجا بود 881 01:08:55,320 --> 01:08:57,155 ‫خیلی درگیر این موضوع نبودم که 882 01:08:57,157 --> 01:08:58,926 ‫چه چیزی رو اونجا بذارم 883 01:09:00,126 --> 01:09:02,293 ‫چنین تصمیماتی رو گذاشتم 884 01:09:02,295 --> 01:09:04,131 ‫به عهده‌ی کسایی که از من باهوش‌تر بودن 885 01:09:10,703 --> 01:09:13,937 ‫توی حال خونمون داشتیم ‫نگاه می‌کردیم 886 01:09:13,939 --> 01:09:15,373 ‫و بخش خیلی جالب ماجرا اینجا بود که 887 01:09:15,375 --> 01:09:18,244 ‫هر سه تا نسل چجوری واکنش نشون می‌دن 888 01:09:19,311 --> 01:09:22,245 ‫من و زنم، ‫قطعاً از این دستاورد 889 01:09:22,247 --> 01:09:23,850 ‫تحت تاثبر قرار گرفته بودیم 890 01:09:25,217 --> 01:09:26,953 ‫بابام که زبونش بند اومده بود 891 01:09:27,820 --> 01:09:30,220 ‫اینکه سال 1893 به دنیا اومده 892 01:09:30,222 --> 01:09:32,192 ‫موقعی که نه خودرویی هست نه ‫وسیله‌ی نقیله و این چیزا 893 01:09:32,891 --> 01:09:35,662 ‫وقتی اینو دید، ‫به سختی می‌تونست قضیه رو بفهمه 894 01:09:36,462 --> 01:09:38,297 ‫دو تا بچه‌ی نوجوونم یه جورایی ‫می‌گفتن، 895 01:09:38,864 --> 01:09:42,670 ‫" آره، فکر کنم احتمالاً این رو هفته‌ی پیش ‫تو تلویزیون دیده باشیم" 896 01:09:44,270 --> 01:09:46,173 ‫ - چه صحنه‌ی قشنگیه ‫ - معرکه نیست؟! 897 01:09:47,439 --> 01:09:48,875 ‫ اینجا منظره‌ی فوق‌العاده‌‌ای داره 898 01:09:53,479 --> 01:09:55,879 ‫من در لحظه‌ی فرود توی کاخ سفید 899 01:09:55,881 --> 01:09:56,949 ‫پیش رئیس جمهور بودم 900 01:09:58,885 --> 01:10:00,518 ‫اگر یه جای کار اشتباه پیش می‌رفت، 901 01:10:00,520 --> 01:10:02,285 ‫می‌تونست واسش یه فاجعه بشه، 902 01:10:02,287 --> 01:10:03,456 ‫کی باید سرزنش می‌شد؟ 903 01:10:04,690 --> 01:10:07,193 ‫سعی کردم همین رو بهش بگم، ‫و اینکه سعی کردم از 904 01:10:07,527 --> 01:10:09,494 ‫اینکه اینکه زیاد در مورد تمجید ‫و تحسین حرف بزنه جلوش رو بگیرم چون 905 01:10:09,496 --> 01:10:11,097 ‫نه حقش به بود تمجید بشه ‫و نه سرزنش 906 01:10:12,765 --> 01:10:15,333 ‫سلام نیل و باز، ‫قطعاً این تماس 907 01:10:15,335 --> 01:10:18,739 ‫تاریخی‌ترین تماسیه که تا حالا ‫گرفته شده 908 01:10:20,172 --> 01:10:24,210 ‫در یک لحظه‌ی گرانبها ‫در کل تاریخ بشریت 909 01:10:25,244 --> 01:10:28,414 ‫همه‌ی مردم روی زمین قطعاً ‫در این باره یکدل هستن 910 01:10:29,149 --> 01:10:30,915 ‫ ممنون جناب رئیس‌جمهور 911 01:10:30,917 --> 01:10:34,852 ‫ باعث افتخار و سربلندی ماست ‫ که اینجا باشیم 912 01:10:34,854 --> 01:10:38,121 ‫ ما نماینده‌ی فقط آمریکا نیستیم، 913 01:10:38,123 --> 01:10:40,193 ‫ بلکه نماینده‌ی همه‌ی ملت‌ها هستیم 914 01:10:41,360 --> 01:10:43,063 ‫و بینشی برای آینده‌ایم 915 01:10:52,104 --> 01:10:53,804 ‫ خارق‌العاده‌س 916 01:10:53,806 --> 01:10:54,871 ‫ بی‌نظیره 917 01:10:54,873 --> 01:10:56,443 ‫ می‌دونم! 918 01:10:57,377 --> 01:10:59,309 ‫ نزدیک شدن به کره‌ی ماه ما رو ‫ به این نظر می‌رسونه که 919 01:10:59,311 --> 01:11:01,180 ‫ همه‌ی انسان‌ها کنار همدیگه‌ن 920 01:11:01,914 --> 01:11:03,417 ‫ امیدوارم این اتحاد به ارمغان بیاره 921 01:11:03,983 --> 01:11:05,916 ‫ فکر کردم امروز کل دنیا به هم نزدیک شدن، 922 01:11:05,918 --> 01:11:07,988 ‫ حس کردم همه همدیگر ‫ رو خیلی بیشتر شناختیم 923 01:11:08,921 --> 01:11:12,024 ‫ یک اتفاق خوبی برای همه‌ی مردم بود، ‫ برای تموم مردم دنیا 924 01:11:13,827 --> 01:11:16,230 ‫همه این فکر رو داشتن ‫که متحد شدن 925 01:11:16,962 --> 01:11:19,062 ‫در اون لحظه متحد شده بودن، 926 01:11:19,064 --> 01:11:23,236 ‫بسیار باعث شادمانی بود 927 01:11:26,538 --> 01:11:29,840 ‫ این بزرگترین واقعه در کل تاریخ 928 01:11:29,842 --> 01:11:30,778 ‫ بشریت محسوب میشه 929 01:11:31,845 --> 01:11:33,376 ‫ امروز اولین روز سال جدید از ‫ سال یکمه 930 01:11:39,319 --> 01:11:42,352 ‫همه‌ی اون چیزها بخشی از ‫یک شادکامی 931 01:11:42,354 --> 01:11:45,356 ‫و افتخار بزرگی از چیزی بود ‫که به ما دست داشتیم میاوردیم، 932 01:11:45,358 --> 01:11:46,958 ‫چیزی که اون داشت به دست میاورد، 933 01:11:46,960 --> 01:11:48,092 ‫چیزی که کشورمون داشت به دست میاورد، 934 01:11:48,094 --> 01:11:49,429 ‫چیزی که بشر داشت به دست میاورد 935 01:11:54,033 --> 01:11:57,538 ‫آپولو 11 یه جورایی مثل گل زدن 936 01:11:58,171 --> 01:11:59,173 ‫توی یه بازی فوتبال بود 937 01:12:01,140 --> 01:12:04,110 ‫بقیه‌ی مسئولین پرواز کمک کردن ‫تا این گل به ثمر برسه، 938 01:12:04,510 --> 01:12:06,880 ‫ولی نیل و تیمش کسانی بودن ‫که گل رو زدن 939 01:12:12,618 --> 01:12:13,987 ‫می‌دونین چی بهم گفت؟ 940 01:12:15,121 --> 01:12:17,655 ‫"دیدن زمین از دور بود. 941 01:12:17,657 --> 01:12:20,226 ‫این چیزیه که بیشتر از همه چی یادمه" 942 01:12:29,234 --> 01:12:31,204 ‫ایستادن روی سطح کره‌ی ماه 943 01:12:32,005 --> 01:12:33,841 ‫و نگاه کردن به زمین از اون بالا 944 01:12:34,474 --> 01:12:36,409 ‫قطعاً یه تجربه‌ی بی‌نظیره 945 01:12:39,212 --> 01:12:42,612 ‫علی رغم اینکه خیلی قشنگه، ‫خیلی هم دوره 946 01:12:42,614 --> 01:12:44,350 ‫یک واحه یا یک جزیره، 947 01:12:46,252 --> 01:12:49,186 ‫ولی تنها جزیره‌ایه که می‌دونیم 948 01:12:49,188 --> 01:12:50,556 ‫برای حیات انسان مناسبه 949 01:12:54,327 --> 01:12:57,497 ‫اهمیت حفاظت و مراقبت از اون خانه‌ی بشر 950 01:12:58,096 --> 01:13:00,166 ‫تا حالا بیشتر از اون لحظه حس نشده بود 951 01:13:02,702 --> 01:13:07,705 ‫حفاظت ضروریه، نه فقط ‫از متجاوزین خارجی 952 01:13:07,707 --> 01:13:12,212 ‫یا آب‌ و هوای طبیعی، ‫بلکه از خود مردش 953 01:13:22,055 --> 01:13:22,990 ‫چه لحظه‌ای بود 954 01:13:23,923 --> 01:13:25,589 ‫همه‌ی ما در تمام اون مدت روش کار کردیم 955 01:13:25,591 --> 01:13:26,894 ‫و این هم از حاصلش 956 01:13:28,461 --> 01:13:29,960 ‫ولی طرف دیگه‌ی افکارمون 957 01:13:29,962 --> 01:13:31,495 ‫رو این موضوع بود که برشون گردونیم خونه 958 01:13:31,497 --> 01:13:33,100 ‫و از اونجا بیاریمشون بیرون 959 01:13:42,507 --> 01:13:44,377 ‫ از موقعیت آرامش، هوستون 960 01:13:46,479 --> 01:13:49,249 ‫ - دریافت شد، ادامه بده ‫ - وضعیت آماده‌ی پروازه 961 01:13:50,315 --> 01:13:51,382 ‫ دریافت شد، مفهومه 962 01:13:51,384 --> 01:13:52,685 ‫ در باند فرود شماره‌ی 1 هستیم 963 01:13:53,485 --> 01:13:54,354 ‫ دریافت شد 964 01:14:02,462 --> 01:14:04,527 ‫ عقاب به مدار برگشته 965 01:14:04,529 --> 01:14:06,032 ‫ موقعیت آرامش رو ترک کردیم 966 01:14:07,234 --> 01:14:10,103 ‫ دریافت شد، مفهومه، ‫ کل دنیا به شما افتخار می‌کنه 967 01:14:17,609 --> 01:14:21,647 ‫از تمام آمریکایی‌هایی که ‫اون سفینه‌ی فضایی رو ساختن، 968 01:14:22,280 --> 01:14:26,452 ‫ و از قلبشون 969 01:14:29,721 --> 01:14:31,522 ‫ و تمام توانایی‌هاشون 970 01:14:31,524 --> 01:14:32,659 ‫ برای این سفینه مایه گذاشتن 971 01:14:34,027 --> 01:14:37,163 ‫ از این افراد، امشب از ته قلب ‫ تشکر می‌کنیم 972 01:14:40,166 --> 01:14:43,134 ‫دستاورد از یه جورایی کار تیمی بود، ‫نه انفرادی 973 01:14:43,136 --> 01:14:46,707 ‫نه فقط کاری که نیل کرد، ‫بلکه همشون 974 01:14:52,811 --> 01:14:55,716 ‫ صبح 24م جولای، ‫ اقیانوس آرام، 975 01:14:56,815 --> 01:14:59,517 ‫ آپلو در کرانه‌ی آسمان می‌درخشد، 976 01:14:59,519 --> 01:15:02,255 ‫ با سرعت 25 هزار مایل بر ساعت ‫ به زمین برمی‌گردد 977 01:15:29,082 --> 01:15:32,019 ‫تو یه روز به نیویورک، شیکاگو و ‫لس انجلس رفتیم 978 01:15:33,185 --> 01:15:36,389 ‫محشر بود، تا به حال ‫چنین چیزی رو ندیده بودم 979 01:15:40,126 --> 01:15:41,293 ‫خیابون‌ها چفت شده بودن 980 01:15:41,594 --> 01:15:45,364 ‫منظورم اینه، 50 ، 60 دور مردم بود 981 01:15:47,432 --> 01:15:48,732 ‫همه داشتن هل می‌دادن و ‫خودشون رو نشون می‌دادن 982 01:15:48,734 --> 01:15:50,537 ‫و سعی می‌کردن توجه آدم رو جلب کنن 983 01:15:54,506 --> 01:15:56,107 ‫یه جورایی دیوونگی بود 984 01:15:56,109 --> 01:15:59,179 ‫ماشین داشت از نوارهای کاغذی ‫پر می‌شد 985 01:16:00,712 --> 01:16:04,083 ‫آدم هیچ آمادگی واسه ‫چنین اتفاقاتی نداره 986 01:16:19,765 --> 01:16:22,465 ‫تازه این شروعش بود 987 01:16:22,467 --> 01:16:24,070 ‫شروع کل ماجرا بود 988 01:16:24,337 --> 01:16:25,736 ‫ولی هیچ‌ کاری از دست آدم برنمیومد، 989 01:16:25,738 --> 01:16:27,340 ‫منظورم اینه، این مردم از دیدن آدم ‫خوشحال می‌شدن 990 01:16:32,511 --> 01:16:33,779 ‫شهرت زودترسی بود، 991 01:16:34,779 --> 01:16:36,780 ‫حتی از ستاره‌های راک هم زودتر 992 01:16:36,782 --> 01:16:38,452 ‫اونا قهرمان‌های کل دنیا بودن 993 01:16:40,619 --> 01:16:43,657 ‫و تو این مورد سه تاشون هم دنبال 994 01:16:44,856 --> 01:16:45,725 ‫جلب توجه نبودن 995 01:16:50,863 --> 01:16:54,732 ‫چجوری می‌خواین روال عادی زندگی رو ‫« کنفرانس مطبوعاتی بعد از پرواز | سپتامبر 1669 » 996 01:16:54,734 --> 01:16:57,404 ‫در سالهای پیش رو به زندگی ‫شخصیتون برگردونین؟ 997 01:16:59,238 --> 01:17:01,405 ‫کاش برای قسمت دوم سوالتون 998 01:17:01,407 --> 01:17:02,673 ‫جوابی داشتم 999 01:17:03,775 --> 01:17:05,177 ‫یه جورایی به خودت مربوطه دیگه 1000 01:17:23,762 --> 01:17:27,634 ‫نیل از وضعیتی که می‌دونست پیش روشه ‫خوشش نمیومد 1001 01:17:29,969 --> 01:17:31,802 ‫کار خیلی خوبی هم انجام داد، 1002 01:17:31,804 --> 01:17:35,175 ‫تور جهانی و چنین چیزهایی که می‌گذاشت 1003 01:17:37,243 --> 01:17:39,913 ‫هرجایی که می‌رفتیم، ‫سخنورمون نیل بود 1004 01:17:42,582 --> 01:17:44,551 ‫بنده خدا مجبور بود سخنرانی کنه 1005 01:17:45,917 --> 01:17:49,320 ‫این آغاز یک عصر جدیده 1006 01:17:49,322 --> 01:17:52,488 ‫وقتی که انسان جهان اطرافش ‫رو خوب درک کنه 1007 01:17:52,490 --> 01:17:56,960 ‫و در شروع این عصر وقتیه که ‫انسان خودش رو درک کنه 1008 01:18:00,966 --> 01:18:02,633 ‫ما کاری که باید انجام می‌دادیم ‫رو دادیم 1009 01:18:02,635 --> 01:18:05,803 ‫و هر وقت که می‌خواستیم انجامش بدیم، ‫نیل کارش رو خوب انجام می‌داد 1010 01:18:05,805 --> 01:18:07,606 ‫ولی شاید خوشش نمیومد، 1011 01:18:08,407 --> 01:18:09,909 ‫و خب نیل بود دیگه 1012 01:18:12,845 --> 01:18:16,647 ‫بعضی از فعالیت‌هایی ‫که از روی حس اجبار 1013 01:18:16,649 --> 01:18:18,382 ‫انجام می‌داد 1014 01:18:18,384 --> 01:18:20,252 ‫بخشی از شغلش بود 1015 01:18:21,854 --> 01:18:24,291 ‫شاید از بین ماهایی که 1016 01:18:24,590 --> 01:18:26,690 ‫اولین کسانی بودیم که به ماه رفتیم، ‫بهترینمون بود 1017 01:18:26,692 --> 01:18:27,761 ‫به خاطر طریقی که اون ‫مدریت می‌کرد 1018 01:18:30,429 --> 01:18:32,865 ‫منظورم اینه نمی‌دونم اگه ‫یه وقت من این بار رو به دوش می‌کشیدم 1019 01:18:33,399 --> 01:18:34,598 ‫و با این حقیقت که اولین نفره، 1020 01:18:34,600 --> 01:18:36,803 ‫مردم بازم نیل آرمسترانگ رو می‌خواستن 1021 01:18:54,552 --> 01:18:55,885 ‫دوست داریم بدونیم که کی... 1022 01:18:55,887 --> 01:18:57,388 ‫اولین خانوم رو به ماه می‌برین؟ 1023 01:18:57,390 --> 01:18:58,291 ‫آره 1024 01:18:59,625 --> 01:19:01,291 ‫با آغوش باز پذیرای شما هستیم 1025 01:19:14,073 --> 01:19:15,973 ‫تعداد درخواست‌هایی که ‫ازش می‌شد زیاد بود 1026 01:19:15,975 --> 01:19:19,012 ‫اینکه بیاد اینجا، فلان کارو بکن، ‫صحبت کنه، خودش رو نشون بده 1027 01:19:19,878 --> 01:19:21,413 ‫معرفی‌نامه‌ بنویسه 1028 01:19:22,715 --> 01:19:23,984 ‫مردم براش نامه می‌نوشتن، 1029 01:19:24,684 --> 01:19:28,021 ‫به نیل آرمسترانگ، آمریکا. ‫و اونم اونا رو می‌گرفت 1030 01:19:38,430 --> 01:19:39,929 ‫از تنش‌های بعد از پرواز آپولو11 1031 01:19:39,931 --> 01:19:41,898 ‫کاملاً آگاه شده بودم، 1032 01:19:41,900 --> 01:19:45,468 ‫با اون خبرنگارها و مردمی که ‫توی حیاط جلویی 1033 01:19:45,470 --> 01:19:46,505 ‫تجمع می‌کردن 1034 01:19:48,407 --> 01:19:50,507 ‫تو اون موقع آدم می‌تونست 1035 01:19:50,509 --> 01:19:52,011 ‫یکم خسته شده بود که 1036 01:19:53,945 --> 01:19:58,284 ‫نتونه به روال عادی زندگیش برگرده 1037 01:20:00,685 --> 01:20:02,619 ‫سرت رو می‌خارونی و میگی، 1038 01:20:02,621 --> 01:20:05,358 ‫" وای جل‌الخالق، ‫حالا دیگه چیکار کنیم؟" 1039 01:20:08,793 --> 01:20:12,763 ‫خدا رو شکر اون موقع خبری ‫از فضای مجازی نبود 1040 01:20:27,546 --> 01:20:30,083 ‫تو اون موقع، ‫به اوهایو نقل مکان کردیم 1041 01:20:32,818 --> 01:20:35,518 ‫تصمیم رفتنمون کاملاً ‫از روی قصد بود 1042 01:20:35,520 --> 01:20:37,523 ‫تا سعی کنیم زندگیمون رو ساده کنیم 1043 01:20:39,759 --> 01:20:42,459 ‫فقط می‌خواست یه آدم ‫معمولی باشه 1044 01:20:42,461 --> 01:20:43,693 ‫درست مثل بقیه، 1045 01:20:43,695 --> 01:20:45,998 ‫و تونست، همینجوری بود 1046 01:20:48,900 --> 01:20:50,534 ‫اون موقع رسانه 1047 01:20:50,536 --> 01:20:52,105 ‫به پدرم برچسب گوشه گیری زد، 1048 01:20:52,570 --> 01:20:55,708 ‫و خب نمیشه از حقیقت غافل شد 1049 01:20:59,011 --> 01:21:01,577 ‫از رسانه صحبت‌های تندی ‫علیه‌ش شد 1050 01:21:01,579 --> 01:21:03,582 ‫خب از شهرت خوشش نمیومد 1051 01:21:07,520 --> 01:21:10,586 ‫از اینکه تمجید و تحسین بشه ‫راحت نبود 1052 01:21:10,588 --> 01:21:12,759 ‫اونم واسه چیزی که به خیلی از ‫مردم تعلق داشت 1053 01:21:15,895 --> 01:21:17,664 ‫ حق من نیست که آدم مشهوری بشم 1054 01:21:18,564 --> 01:21:20,100 ‫من واسه اول شدن انتخاب نشده بودم، 1055 01:21:20,632 --> 01:21:23,068 ‫ من فقط واسه این انتخاب شده بودم ‫ که اون پرواز رو فرماندهی کنم 1056 01:21:24,569 --> 01:21:27,639 ‫ بخت من رو به اون ‫ جایگاه خاص برسونه 1057 01:21:28,673 --> 01:21:30,042 ‫ توسط کسی هم برنامه‌ریزی نشده بود 1058 01:21:44,590 --> 01:21:47,427 ‫الان همه در مورد فضا بسیار بی‌روح شدن 1059 01:21:47,993 --> 01:21:49,726 ‫و فکر کنم هیچ کسی اصلاً اهمیت نمی‌ده 1060 01:21:49,728 --> 01:21:51,829 ‫این رفت و آمد‌های فضایی بسیار ‫منحصر شده 1061 01:21:51,831 --> 01:21:52,931 ‫به فعالیت‌های علمی و ‫چیزهایی که به این سمتن 1062 01:21:53,498 --> 01:21:54,932 ‫و فکر کنم هر آدم عادی‌ای ‫توی آمریکا 1063 01:21:54,934 --> 01:21:56,900 ‫این حس رو داره که رفتن به فضا ‫فقط دور ریختن پوله 1064 01:21:56,902 --> 01:21:58,404 ‫چون حس می‌کنه جزوی از ‫ماجرا نیست 1065 01:22:00,805 --> 01:22:03,574 ‫ پنج سال بعد، ‫ آرمسترانگ، آلدرین و کالینز 1066 01:22:03,576 --> 01:22:06,578 ‫ از برنامه‌های فضایی دور شده‌اند ‫ و افراد خیلی متفاوتی شدند 1067 01:22:07,746 --> 01:22:11,113 ‫ مایک کالینز که الان 43 ساله است، ‫ به طور مختصر سعی داشت که 1068 01:22:11,115 --> 01:22:13,983 ‫در وزارت دولت فعالت کنه، ‫متوجه شد که امکانش نیست، 1069 01:22:13,985 --> 01:22:17,023 ‫ و الان رئیس موزه‌ی فضانوردی اسميسونيان ‫ شده است 1070 01:22:19,891 --> 01:22:23,759 ‫ باز آلدرین که حالا 44 ساله است، ‫ از افسردگی حاد رنج می‌برد 1071 01:22:23,761 --> 01:22:26,897 ‫و ناسا را به دلیل مقصر می‌داند ‫که پسران پیشاهنگ آمریکا به دروغ اذعان داشته‌اند 1072 01:22:26,899 --> 01:22:28,067 ‫ که آن‌ها مجبور به ادامه‌ی حیات کرده‌اند 1073 01:22:30,636 --> 01:22:33,070 ‫ آرمسترانگ که ماه بعد 44 ساله ‌می‌شود، 1074 01:22:33,072 --> 01:22:35,171 ‫ الان استاد دانشگاه مهندسی هوافضا 1075 01:22:35,173 --> 01:22:36,775 ‫ در دانشگاه سيناتی است ‫ (در ايالت اوهايو امريكا) 1076 01:22:38,277 --> 01:22:41,143 ‫ هنوز هم مثل گذشته‌اش، ‫ برای خودش 1077 01:22:41,145 --> 01:22:43,750 ‫ و به دور از رسانه و جامعه زندگی ‌می‌کند 1078 01:22:55,961 --> 01:22:58,160 ‫بعد از اینکه به لندن نقل مکان کردیم 1079 01:22:58,162 --> 01:23:00,229 ‫وقت بیشتری رو باهم می‌گذروندیم، 1080 01:23:00,231 --> 01:23:02,132 ‫می‌تونستیم کارهایی رو بکنیم که 1081 01:23:02,134 --> 01:23:03,733 ‫شاید وقتی جوون‌تر بودم 1082 01:23:03,735 --> 01:23:05,003 ‫فرصت انجامش رو نداشتیم 1083 01:23:07,706 --> 01:23:10,243 ‫وقت‌های زیادی رو با هم گلف بازی می‌کردیم 1084 01:23:11,210 --> 01:23:12,110 ‫ما عاشق گلف بودیم 1085 01:23:13,112 --> 01:23:18,251 ‫و بازیکن قهاری هم نبود، ‫ولی خب عاشق این بازی بود 1086 01:23:26,625 --> 01:23:29,960 ‫وقتی که بهتر شناختمش، ‫رابطمون بهتر شد، 1087 01:23:29,962 --> 01:23:33,132 ‫خالصانه از همنشینی با همدیگه ‫لذت می‌بردیم ‫« چارلی مکیم: مدیر عامل برنامه‌ی تلویزیونی "تفت" » 1088 01:23:35,768 --> 01:23:38,238 ‫خصوصاً توی زمین گلف، ‫ولی خب از لحاظ معاشرت هم همینجوری بود 1089 01:23:41,273 --> 01:23:43,040 ‫که فکر کنم بعدش منجر شد 1090 01:23:43,042 --> 01:23:45,778 ‫که از طرف خودم ‫فکر پر ادعایی به وجود بیاد 1091 01:23:46,145 --> 01:23:48,611 ‫تو ذهن خودم می‌گفتم که ‫آیا علاقه‌ای داره که 1092 01:23:48,613 --> 01:23:49,948 ‫به اعضای هیئت مدیره‌ام ملحق بشه یا نه 1093 01:23:52,818 --> 01:23:55,088 ‫اکثر کسایی که ازشون این درخواست رو کردم، ‫دقیق همشون، 1094 01:23:55,820 --> 01:23:57,222 ‫بلافاصله جواب مثبت رو می‌دادن 1095 01:23:58,189 --> 01:24:01,994 ‫دو ساعتی رو توی دفترش بودم 1096 01:24:02,795 --> 01:24:03,997 ‫می‌خواست که مطمئن بشه، 1097 01:24:04,363 --> 01:24:06,599 ‫اول اینکه، ‫ازش استفاده‌ی ابزاری نمی‌کردم 1098 01:24:09,068 --> 01:24:11,701 ‫و اینکه می‌خواست بدونه که ‫چرا من فکر کردم 1099 01:24:11,703 --> 01:24:13,273 ‫عضو خوبی برای هیئت مدیره میشه 1100 01:24:15,239 --> 01:24:18,144 ‫خب جواب دادن به این دوتا سوال ‫اونجوری که راضی بشه 1101 01:24:19,345 --> 01:24:20,547 ‫یکم وقت گرفت 1102 01:24:23,948 --> 01:24:26,685 ‫نیل یه عضو فوق‌العاده شد، 1103 01:24:28,119 --> 01:24:29,988 ‫همه‌ی سوالات دشوار رو اون می‌پرسید 1104 01:24:32,157 --> 01:24:33,924 ‫در حقیقت یه نشست هیئت مدیره رو یادمه 1105 01:24:33,926 --> 01:24:35,929 ‫که یه سوال خیلی سخت پرسید 1106 01:24:36,228 --> 01:24:37,660 ‫و نتونستم کاریش کنم، 1107 01:24:37,662 --> 01:24:39,062 ‫گفتم، ‫" کدوم خری از همون اول ازت 1108 01:24:39,064 --> 01:24:40,731 ‫خواسته عضو هیئت مدیره بشی" 1109 01:24:40,733 --> 01:24:41,798 ‫و همه زدیم زیر خنده 1110 01:24:41,800 --> 01:24:42,969 ‫گفت، ‫" خودت خوب می‌دونی" 1111 01:24:46,171 --> 01:24:49,208 ‫عجیب هم نبود که نیل به چندتا ‫هیئت مدیره دیگه هم رفت، 1112 01:24:49,908 --> 01:24:51,711 ‫بین اونا " یونایتد" و "لیرجت" هم بودن 1113 01:24:52,877 --> 01:24:55,745 ‫حتی بنیان‌گذار "لویدز" لندن شد 1114 01:24:55,747 --> 01:24:58,585 ‫شرکت بیمه‌ای که درخور اسم آپولو بود 1115 01:25:03,788 --> 01:25:04,990 ‫اینو بذار تو جعبه‌ش 1116 01:25:12,398 --> 01:25:14,000 ‫ نحوه‌ی چرخش مناسب تایید شد 1117 01:25:14,899 --> 01:25:16,802 ‫ حالا "چلنجر" داره سمت شعاع پایین ‫ جهت می‌گیره 1118 01:25:20,338 --> 01:25:23,706 ‫موتورها در وضعیت 65 درصد هستند، ‫سه موتور به طور نرمال کار می‌کنن ‫« 28 ژانویه سال 1968 » 1119 01:25:23,708 --> 01:25:25,877 ‫ وضعیت سه تا پیل سوختی خوبه، ‫ وضعیت سه تا واحد توان کمکی خوبه 1120 01:25:26,278 --> 01:25:28,114 ‫ چلنجر، سرعت رو زیاد کن 1121 01:25:28,780 --> 01:25:30,248 ‫ دریافت شد، اوج می‌گیریم 1122 01:25:39,024 --> 01:25:40,891 ‫ - پرواز فیدو ‫ - ادامه بده 1123 01:25:40,893 --> 01:25:42,060 ‫ به گزارش دفتر امنیت منطقه ‫ سفینه منفجر شد 1124 01:25:43,796 --> 01:25:44,797 ‫ دریافت شد 1125 01:25:48,233 --> 01:25:50,834 ‫درست وقتی که اوضاع آروم‌تر شد، 1126 01:25:50,836 --> 01:25:52,736 ‫رئیس‌جمهور ریگن از پدرم خواست 1127 01:25:52,738 --> 01:25:55,171 ‫تا در کمیته‌ی تحقیقات 1128 01:25:55,173 --> 01:25:58,744 ‫حادثه‌ی غم‌انگیز چلنجر ‫حضور داشته باشه 1129 01:26:01,313 --> 01:26:04,748 ‫در اون وضعیت برنامه‌ی فضایی ‫در خطر بود 1130 01:26:04,750 --> 01:26:07,185 ‫و پدرم یه جورایی نمی‌تونست نه بگه 1131 01:26:08,854 --> 01:26:13,226 ‫و همین دوباره به وضعیت ‫اعتیاد به کار برش گردوند 1132 01:26:17,195 --> 01:26:18,995 ‫نیل وقت خیلی زیادی رو صرف 1133 01:26:18,997 --> 01:26:20,800 ‫حادثه‌ی چلنجر کرد 1134 01:26:21,233 --> 01:26:24,103 ‫و توی چنین وضعیتی مهره‌ی اصلی بود 1135 01:26:24,502 --> 01:26:29,973 ‫و می‌خوام تشکر و تمجید ویژه‌ای از ‫نیل آرمسترانگ داشته باشم 1136 01:26:29,975 --> 01:26:32,174 ‫به این خاطر که کارش ‫به نحو احسنت انجام داد 1137 01:26:32,176 --> 01:26:36,181 ‫کارهای زیادی در راستای ‫جنبه‌های مهندسیش انجام داد 1138 01:26:42,054 --> 01:26:44,390 ‫یه سال می‌شد که از خونه دور بودیم، 1139 01:26:45,423 --> 01:26:48,027 ‫و فکر کنم واسه مامانم خیلی سخت بود 1140 01:26:51,764 --> 01:26:53,496 ‫فکر منم اولویت‌‌های خودش رو داشت 1141 01:26:53,498 --> 01:26:56,301 ‫و اوضاع به این بستگی داشت که ‫کجای اون لیست اولویت‌بندی باشی 1142 01:26:57,869 --> 01:27:01,173 ‫و حقیقت امر این بود که، ‫من خیلی پایین بودم 1143 01:27:06,345 --> 01:27:08,410 ‫پدرم حس می‌کرد چیزهایی بودن 1144 01:27:08,412 --> 01:27:09,848 ‫که نمی‌تونست بهشون نه بگه، 1145 01:27:10,448 --> 01:27:14,183 ‫و مادرم می‌‌خواست بابام 1146 01:27:14,185 --> 01:27:17,322 ‫برای خونواده و خودش وقت بیشتری بذاره 1147 01:27:19,824 --> 01:27:21,226 ‫گفت که عوض میشه 1148 01:27:22,493 --> 01:27:24,730 ‫38 سال وقت داشت که عوض بشه 1149 01:27:26,265 --> 01:27:29,102 ‫و ندیدم چنین اتفاقی بیفته 1150 01:27:32,203 --> 01:27:35,138 ‫با هم مشورت کردیم که ببینیم می‌تونیم... 1151 01:27:35,140 --> 01:27:38,144 ‫رابطه رو نجات بدیم و ‫خارج از درک ما بود 1152 01:27:40,244 --> 01:27:42,849 ‫سالهای زیادی رو دور از هم ‫زندگی کردیم 1153 01:27:44,483 --> 01:27:49,521 ‫و آخر سر تصمیم گرفتم که ‫به قضیه خاتمه بدم و این کارم کردم 1154 01:27:50,555 --> 01:27:54,223 ‫و کار درست هم همین بود، 1155 01:27:54,225 --> 01:27:55,994 ‫ولی خب واسه پسرها ‫خیلی سخت بود 1156 01:27:59,264 --> 01:28:01,464 ‫یه چیز که ازش پشیمونم اینه که 1157 01:28:01,466 --> 01:28:04,267 ‫کارم وقت خیلی زیاد و ‫سفرهای زیادی هم 1158 01:28:04,269 --> 01:28:05,805 ‫می‌طلبید 1159 01:28:07,038 --> 01:28:09,371 ‫و وقت زیادی که دوست داشتم ‫با خونوادم سپری کنم 1160 01:28:09,373 --> 01:28:11,077 ‫برام نمی‌موند 1161 01:28:16,280 --> 01:28:18,283 ‫خانوم‌ها و آقایون، ‫نیل آرمسترانگ، ‫« 20 جولای سال 1994 » 1162 01:28:19,217 --> 01:28:23,421 ‫اولین کسی که پاش رو ‫روی کره‌ی ماه گذاشت 1163 01:28:24,122 --> 01:28:26,225 ‫در جهات زیادی پیشتاز بودن 1164 01:28:26,859 --> 01:28:30,029 ‫آقای آرمسترانگ، ازتون درخواست میشه ‫که روی سِن تشریف بیارین، 1165 01:28:30,429 --> 01:28:34,164 ‫باید بگم که میلیون‌ها آمریکایی ‫شما رو تحسین کرده‌اند 1166 01:28:34,166 --> 01:28:35,467 ‫نه فقط برای دستاوردهاتون 1167 01:28:36,201 --> 01:28:39,035 ‫بلکه برای شایستگی تمامی که 1168 01:28:39,037 --> 01:28:41,841 ‫که از خودتون نشون دادین و ‫نمایانگر 1169 01:28:42,306 --> 01:28:45,177 ‫نه فقط کشورمون بلکه ‫بشریت شد 1170 01:28:45,543 --> 01:28:47,509 ‫خانوم‌ها و آقایون، ‫نیل آرمسترانگ 1171 01:28:55,087 --> 01:28:57,590 ‫بعضی وقتا یه جورایی ارتباطم ‫باهاش قطع می‌شد 1172 01:28:58,457 --> 01:29:02,528 ‫ولی بعدش، اولای سال 2000 یا ‫یه وقتی همون موقع‌ها بود، 1173 01:29:03,095 --> 01:29:07,567 ‫بیشتر در دسترس بود 1174 01:29:08,199 --> 01:29:11,570 ‫دوستان فضانورد، ‫خانوم‌ها و آقایون، 1175 01:29:12,069 --> 01:29:14,206 ‫یه جورایی برگشته بود بینمون 1176 01:29:14,538 --> 01:29:17,339 ‫وقتش رو با ما می‌گذروند و یه جورایی 1177 01:29:17,341 --> 01:29:19,612 ‫یکم، شاید بشه گفت ‫خیلی توی فشار نبود 1178 01:29:20,645 --> 01:29:23,048 ‫ویلبر رایت یک بار یادآور شد که ‫( مخترع اولین هواپیمای موتوردار و قابل کنترل ) 1179 01:29:23,948 --> 01:29:27,052 ‫تنها پرنده‌ای که می‌تونه حرف بزنه طوطیه، 1180 01:29:27,953 --> 01:29:30,053 ‫و خودش خیلی خوب پرواز نکرد 1181 01:29:39,463 --> 01:29:40,966 ‫خب پس مختصر حرف می‌زنم 1182 01:29:43,969 --> 01:29:47,137 ‫خیلی خوب بود، بسیار ‫باعث خوشحالی بود که ببینی نیل 1183 01:29:47,139 --> 01:29:48,306 ‫از وجود خودش لذت می‌برد 1184 01:29:50,309 --> 01:29:53,309 ‫این احساس رو داشتم که نیل 1185 01:29:53,311 --> 01:29:55,711 ‫واقعاً در جای درست و در ‫زمان درست قرار داره، 1186 01:29:55,713 --> 01:29:58,283 ‫و از کاری که اونجا می‌کرد لذت می‌برد 1187 01:30:00,085 --> 01:30:02,485 ‫آدم می‌خواد یک تاثیری رو بذاره 1188 01:30:02,487 --> 01:30:06,423 ‫آدم دوست داره دنیا رو ‫که ترک می‌کنه 1189 01:30:06,425 --> 01:30:09,528 ‫یکم بهتر از وقتی باشه که به دنیا اومده، ‫هدف من اینه 1190 01:30:17,336 --> 01:30:19,736 ‫‌می‌گفت عوض میشه و فکر کنم ‫همینطور هم شد، 1191 01:30:19,738 --> 01:30:23,175 ‫ولی این اتفاق رو توی زندگی من ‫انجام نداد 1192 01:30:26,345 --> 01:30:28,314 ‫خوشحالم که با کارول ازدواج کرد 1193 01:30:29,448 --> 01:30:31,617 ‫اصلاً گله‌ای هم ندارم 1194 01:30:37,189 --> 01:30:41,290 ‫تاریخ توالی حوادث تصادفی 1195 01:30:41,292 --> 01:30:44,029 ‫و انتخاب‌های غيرقابل پيشگويىه، 1196 01:30:45,296 --> 01:30:49,434 ‫برای همینه که پیش‌نگری ‫آینده بسیار سخته 1197 01:31:01,380 --> 01:31:04,350 ‫جراحی قلب باز چیزیه که به نظرم ‫همیشه باعث نگرانی میشه 1198 01:31:06,118 --> 01:31:08,050 ‫آدم نمی‌ترسه، ‫این دلواپسی این رو داره 1199 01:31:08,052 --> 01:31:09,555 ‫می‌دونین، از صدش بگذره 1200 01:31:14,792 --> 01:31:17,593 ‫مارک بهم زنگ زد ‫و گفت، 1201 01:31:17,595 --> 01:31:22,067 ‫عمه "جون" اگه می‌خوای بیای، ‫الان باید بیای 1202 01:31:22,667 --> 01:31:23,703 ‫نیل داره می‌میره 1203 01:31:27,305 --> 01:31:31,210 ‫اون تو باهاش بودم و گفتم ‫ببین خواهرت اومده 1204 01:31:34,813 --> 01:31:36,015 ‫دستم رو فشار داد 1205 01:31:43,622 --> 01:31:44,490 ‫می‌دونست 1206 01:31:48,793 --> 01:31:50,395 ‫وضعیت اسف‌باری بود 1207 01:31:55,067 --> 01:31:56,101 ‫مرد خوبی بود 1208 01:32:00,771 --> 01:32:03,505 ‫ یک نماد آمریکا را از دست دادیم 1209 01:32:03,507 --> 01:32:05,842 ‫ اوایل این ماه نیل آرمسترانگ ‫ جراحی قلب داشته، 1210 01:32:05,844 --> 01:32:08,710 ‫ درست بعد از روز تولد 82 سالگیش، 1211 01:32:08,712 --> 01:32:10,412 ‫ همسرش به دوستانشان ‫ عارض این موضوع شده که 1212 01:32:10,414 --> 01:32:12,150 ‫ اوضاع بهبودش روند خوبی داشته است 1213 01:32:13,118 --> 01:32:15,151 ‫ امروز روز درگذشت یک قهرمان آمریکایی واقعیه 1214 01:32:15,153 --> 01:32:17,623 ‫ که روحیه‌ی پیشتازانه‌ی خود را ‫ با خود به فضا برد 1215 01:32:34,305 --> 01:32:36,705 ‫باعث افتخارم بود که یکی از 1216 01:32:36,707 --> 01:32:38,210 ‫برگزارکننده‌های مراسم یادبودش بودم 1217 01:32:40,345 --> 01:32:42,715 ‫بذارین آخرین پاراگرافی که گفت رو ‫براتون بخونم، 1218 01:32:43,849 --> 01:32:45,784 ‫چون حرفی بهتری واسه ‫گفتن ندارم 1219 01:32:47,652 --> 01:32:51,120 ‫بذارین این موضوع رو اینجوری خاتمه بدم، ‫بیانیه‌ی تاریخی نیل 1220 01:32:51,122 --> 01:32:53,123 ‫از سطح کره‌ی ماه 1221 01:32:53,125 --> 01:32:55,892 ‫که گفت، ‫این برای انسان یک قدم کوچک بود، 1222 01:32:55,894 --> 01:32:57,630 ‫یک جهش عظیم برای بشریت 1223 01:32:58,796 --> 01:33:00,465 ‫خب شاید قدم کوچکی باشد، 1224 01:33:01,166 --> 01:33:03,302 ‫اما توسط انسان بسیار بزرگی ‫برداشته شد 1225 01:33:03,734 --> 01:33:05,603 ‫او انسان نادری بود 1226 01:33:06,171 --> 01:33:08,340 ‫کسی که به آسانی انجامش داد، ‫چیزی که به آن باور داشت درست بود، 1227 01:33:08,840 --> 01:33:11,444 ‫نه کم نه زیاد، ‫همیشه 1228 01:33:16,381 --> 01:33:19,151 ‫اون می‌دونست کیه و می‌دونست ‫که چیکار می‌خواست بکنه 1229 01:33:19,518 --> 01:33:22,919 ‫و می‌دونست چجوری ‫دنبالشون کنه، 1230 01:33:22,921 --> 01:33:25,821 ‫و فکر می‌کنم همین کارو کرد 1231 01:33:29,493 --> 01:33:31,262 ‫همه به چیزی که به دست آورد ‫افتخار می‌کنن 1232 01:33:32,197 --> 01:33:33,530 ‫من می‌تونستم این کارو بکنم؟ 1233 01:33:33,532 --> 01:33:34,830 ‫مطمئنم که می‌تونستم، 1234 01:33:34,832 --> 01:33:36,768 ‫ماییم دیگه 1235 01:33:41,840 --> 01:33:46,276 ‫اون نماینده‌ی فوق‌العاده‌ای ‫برای آمریکا بود، 1236 01:33:46,278 --> 01:33:49,548 ‫و بیشتر از اون انسان فوق‌العاده‌ای بود 1237 01:33:55,487 --> 01:33:57,189 ‫از تواضعش خوشم میومد 1238 01:33:57,788 --> 01:34:00,490 ‫وقتی توی هواپیما می‌بینیش ‫اصلاٌ نمی‌فهمی 1239 01:34:00,492 --> 01:34:01,627 ‫این آقا حتی خلبان باشه 1240 01:34:05,697 --> 01:34:08,601 ‫مشخصاً خلبان قهار و کاربلدی بود 1241 01:34:09,600 --> 01:34:11,768 ‫و هر پروازی که داشت رو یادش می‌موند 1242 01:34:11,770 --> 01:34:13,539 ‫و حتی اتفاقاتی که حول محور اون میفتاد، 1243 01:34:13,904 --> 01:34:16,638 ‫ولی این بیشتر جنبه‌ی هوشمندانه‌‌اش بود 1244 01:34:16,640 --> 01:34:20,375 ‫و حقیقت این امر که تونست ‫همه‌ی این‌ها رو کنار هم بذاره 1245 01:34:20,377 --> 01:34:23,282 ‫و چنین شکوفه‌ی زیبایی رو ‫به وجود بیاره 1246 01:34:27,752 --> 01:34:31,222 ‫نیل آدم فوق‌العاده‌ای بود، ‫آدم باکلاسی بود، 1247 01:34:32,591 --> 01:34:33,626 ‫و من دوسِش داشتم 1248 01:34:46,971 --> 01:34:48,740 ‫من یک مهندس ساده و ‫به ظاهر عجیب هستم 1249 01:34:49,841 --> 01:34:53,945 ‫و خواهم بود. ‫( در توضیح عجیب باید اشاره کرد که مهندسین و ‫برخی از برنامه‌نویس‌های اون زمان لباس به خصوصی ‫داشتند که متشکل از جوراب سفید و شلوار مشکی ‫بوده و جامدادی‌ای را نیز همیشه در جیب خود داشتند) 1250 01:34:55,279 --> 01:34:58,449 ‫مقید قانون دوم ترموديناميک به دنیا آمدم، 1251 01:35:00,284 --> 01:35:01,886 ‫غرق در جدول‌های دما و فشار بخار بودم 1252 01:35:03,287 --> 01:35:04,856 ‫عاشق نمودار جسم آزاد، 1253 01:35:05,990 --> 01:35:11,697 ‫با آزمایشگاه دگرگون شدم و ‫سمت دینامیک سیالات سوق داده شدم 1254 01:35:19,604 --> 01:35:22,208 ‫در پناه خدا باشید، ‫از آپولو 11 بهتون شب بخیر می‌گم 1255 01:35:31,384 --> 01:35:33,549 ‫«:: مــتـرجـم: سامان کاکی ::»|^| Saman97 |^| ‫Saman97kaki@yahoo.com 1256 01:35:33,550 --> 01:35:42,550 ‫آخرین اخبار دنیای فیلم و سریال ‫در تلگرام و اینستاگرام ما ‫.:. @OfficialCinama .:.